کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غرة
لغتنامه دهخدا
غرة. [ غ ُرْ رَ ] (ع اِ) ج ، غُرَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(اقرب الموارد). سپیدی پیشانی است بزرگتر از درمی . وَضَح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صاحب صبح الاعشی گوید (ج 2 ص 19) غرة، سفیدی پیشانی اسب را گویند که بزرگتر از درهم باشد...
-
غره بودن
لغتنامه دهخدا
غره بودن . [ غ ِرْ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مغ-روربودن . (آنندراج ). فریفته شدن . گول خوردن . غره شدن . غره گردیدن . غره گشتن . رجوع به غره شود : آهی مباش غره فسان و فسوس راهرگز مدان تو زهر گیاه اصل سوس را.؟ (آنندراج ).
-
غره ساختن
لغتنامه دهخدا
غره ساختن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ت َ ] (مص مرکب ) گول زدن . فریفتن . غره کردن . رجوع به غره شود : به دیو امل عقل غره نسازم به باد طمع طبعخرم ندارم .خاقانی .
-
غره شدن
لغتنامه دهخدا
غره شدن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . امید بیهوده داشتن . غافل شدن . (ناظم الاطباء). فریب خوردن . فریفته گشتن . گول خوردن . فنودن . مغرور شدن . غره گردیدن . غره گشتن . رجوع به غره شود : غره مشو بدانکه جهانت عزیز کردای بس ...
-
غره کردن
لغتنامه دهخدا
غره کردن . [ غ ِرْ /غ َرْ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فریفتن . گول زدن . مغرور کردن . غره ساختن . رجوع به غره شود : نگویند زینگونه مردان مردهمانا جوانی ترا غره کرد. فردوسی .چون شوی غره بدینش چو همی بینی که همی غره کند گنبد دوارش . ناصرخسرو.نگر کتان ن...
-
غره گردیدن
لغتنامه دهخدا
غره گردیدن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . گول خوردن .غره گشتن . مغرور شدن . رجوع به غره شود : نگردد به گفتار مستانه غره کسی کو دل و جان هشیار دارد.ناصرخسرو.
-
غره گشتن
لغتنامه دهخدا
غره گشتن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . گول خوردن . مغرور شدن . غره گردیدن . غره شدن . غره بودن . رجوع به غره شود : به زرق تو این بار غره نگردم گر انجیل و تورات پیشم بخوانی . منوچهری .تا غره گشته ای به سخنهایی کاینها خبر ...
-
غره ماه
لغتنامه دهخدا
غره ماه . [ غ ُرْ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول روزاز ماه . شب اول ماه . مستهل ماه . رجوع به غره شود.
-
غره چی
لغتنامه دهخدا
غره چی . [ غ َ رَ / رِ ] (ص ) کولی . غربال بند. کوچ و بلوچ . چینگانه . قره چی . غرچه . لولی . حرامی . صورتی از غرچه است . رجوع به مدخل های مذکور شود. || مجازاً زنی که بسیار فریاد کند.
-
غره شده
لغتنامه دهخدا
غره شده . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فریفته . فریب خورده . گول خورده . مغرور : ای غره شده به پادشائی بهتر بنگر که خود کجائی .ناصرخسرو.
-
غرة صغیر
لغتنامه دهخدا
غرة صغیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
-
غرة کبیر
لغتنامه دهخدا
غرة کبیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
-
borborygmus
شکمغُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] صدای ناشی از حرکت گاز در روده
-
آسمان غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رُِ) (اِمر.) نک آسمان غرنبه .
-
چشم غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رِ) (عا.) (اِمر.) نگاه خشم - آلود. تهدید، تخویف .