کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرنده
/qorrande/
معنی
ویژگی آنچه یا آنکه بانگ مهیب برآورد: ◻︎ به بزم اندرون ابر بخشنده بود / به رزم اندرون شیر غرنده بود (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۸).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خروشان، خروشنده، غران
دیکشنری
roarer
-
جستوجوی دقیق
-
غرنده
واژگان مترادف و متضاد
خروشان، خروشنده، غران
-
غرنده
لغتنامه دهخدا
غرنده . [ غ ُرْ رَ دَ / دِ ] (نف ) شیر و گرگ خشم آلود که از غایت خشم فریاد کند و بر خود پیچد. و بر دیگر سباع نیز اطلاق کرده اند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از صحاح الفرس ). خشم آلود. (اوبهی ) : روبهی کاندر جوار درگهت مأوی گرفت بر سباع از پرتوی چون شیر...
-
غرنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) qorrande ویژگی آنچه یا آنکه بانگ مهیب برآورد: ◻︎ به بزم اندرون ابر بخشنده بود / به رزم اندرون شیر غرنده بود (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۸).
-
جستوجو در متن
-
توفنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) tufande غرنده.
-
غران
واژگان مترادف و متضاد
غرشکنان، غرنده
-
متنمر
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [قدیمی] motanammer مانند پلنگ غرنده.
-
دمان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) خروشنده ، غرنده .
-
غرندگی
لغتنامه دهخدا
غرندگی . [ غ ُرْ رَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل غرنده . غرش . رجوع به غریدن و غرنده شود.
-
غریدگی
لغتنامه دهخدا
غریدگی . [ غ ُرْ ری دَ / دِ ](حامص ) غرش . عمل غرنده . رجوع به غرش و غرنده شود.
-
بختوه
واژهنامه آزاد
رعد و برق ، آذرخش ، هر چیر غرنده
-
crash cymbal
سِنج غرّشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی سِنج که از آن برای ایجاد اصوات قوی و تیز و غرّنده استفاده میشود
-
تندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تندور› tondar ۱. (هواشناسی) = رعد۲. [قدیمی] هرچیز غرّنده.
-
راعد
لغتنامه دهخدا
راعد. [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). ابر غرنده ٔ بی باران . (آنندراج ). ابر غرنده ٔ با باران . (ناظم الاطباء).
-
بختو
فرهنگ فارسی معین
(بُ تُ) ( اِ.) 1 - رعد، تندر. 2 - هر چیز غرنده .