کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرنبه
/qorombe/
معنی
۱. [عامیانه] بانگ و فریاد؛ خروش.
۲. [قدیمی] سخن درشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
thunder
-
جستوجوی دقیق
-
غرنبه
لغتنامه دهخدا
غرنبه . [ غ ُ رُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) بانگ و فریاد و شور و مشغله وخروش . (برهان قاطع). بانگ و خروش به تشنیع بود چنانکه بهری بلند و بهری نه . (صحاح الفرس ) (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). بانگ تشنیع بود چنانکه بهری بیرون و بهری اندرون گلو بود. (فرهنگ اس...
-
غرنبه
فرهنگ فارسی معین
(غُ رُ بِ) 1 - (اِمص .) غرنبیدن . 2 - (اِ.) بانگ و فریاد، خروش .
-
غرنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) qorombe ۱. [عامیانه] بانگ و فریاد؛ خروش.۲. [قدیمی] سخن درشت.
-
واژههای مشابه
-
آسمان غرنبه
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رُ بِ) (اِمر.) (عا.) = آسمان غرغره . آسمان غرش : رعد، تندر.
-
آسمان غُرُنبِه،آسمون غُرُمبه
لهجه و گویش تهرانی
رعد و برق
-
جستوجو در متن
-
آسمون قُرُمَّه
لهجه و گویش بختیاری
âsemun-qoromma آسمان غُرُنبه، رعد، تندر.
-
قُرُمِّشت
لهجه و گویش بختیاری
qorommešt رعد، آسمان غُرنبه.
-
غرونبه
لغتنامه دهخدا
غرونبه . [ غ ُ روم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) به معنی غروبه است که غرنبه و شور و غوغا و بانگ و خروش باشد.(برهان قاطع). فریاد و شور و مشغله و بانگ و خروش . (آنندراج ). غرنبه . (جهانگیری ). رجوع به غرنبه شود.
-
آسمان غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رُِ) (اِمر.) نک آسمان غرنبه .
-
رعد
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) تندر، آسمان غرنبه .
-
غروبه
لغتنامه دهخدا
غروبه . [ غ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) غرنبه . فریاد و شور و مشغله و بانگ و خروش . (برهان قاطع) (آنندراج ). غرنبه . غرونبه . (برهان قاطع).
-
قروقر
فرهنگ فارسی معین
(قَ رُّ قُ) (اِصت . مر.) تندر، آسمان غرنبه .
-
غرنب
لغتنامه دهخدا
غرنب . [ غ ُ رُمْب ْ ] (اِ صوت ) غرنبه و بانگ و فریاد و خروش و شور. (ناظم الاطباء). گرنب . گرمب .