کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرق شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرق شدن
لغتنامه دهخدا
غرق شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرورفتن در آب که از سر بگذرد. مستغرق شدن . انغماس . غرقه شدن . غَرَق . (منتهی الارب ) : آنگاه آگاه شدند که غرق خواست شدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 516). هیچ نمانده بود از غرق شدن . (تاریخ بیهقی ص 516).کشتی من که در م...
-
غرق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ادمج , اغرق
-
واژههای مشابه
-
غرق کردن
لغتنامه دهخدا
غرق کردن . [ غ َ ک َ دَ] (مص مرکب ) فروبردن در آب و غیر آن . گذراندن آب ازسر کسی یا چیزی . اغراق . تغریق . (دهار) : از پی جان درازی شه شرق کردم آفاق را به شادی غرق . نظامی .رونق و طراوت عمر به آب بی دولتی غرق مکن . (کلیات سعدی چ شوریده مجلس چهارم ص 1...
-
غرق کردن
لغتنامه دهخدا
غرق کردن . [ غ ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلوت کردن جایی را. قرق کردن : حرم (زیارتگاه ) را غرق کردن . شکارگاه را غرق کردن . رجوع به غرق و قرق شود.
-
غرق کشیدن
لغتنامه دهخدا
غرق کشیدن . [ غ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تمام و کامل کشیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کامل کشیدن کمان . (از تاج العروس ). اغراق . رجوع به غرق شود.
-
غرق آباد
لغتنامه دهخدا
غرق آباد. [ غ َ ](اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، که در 12هزارگزی خاور نوبران واقع شده ، و محلی است کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 2467 تن است که شیعه اند. و به زبان فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از قنات (18 ...
-
غرق شده
لغتنامه دهخدا
غرق شده . [ غ َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه غرق گردیده باشد. آنکه در آب بمیرد. غریق . غارق . (منتهی الارب ). رجوع به غریق و غارق شود.
-
غرق کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
حطام السفينة
-
غرق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغرق , فيضان
-
غرقِ عرق
لهجه و گویش تهرانی
عرق کرده
-
غرق گل
لهجه و گویش تهرانی
پراز گل
-
غرق،غرقه
لهجه و گویش تهرانی
مملو،آغشته
-
غرق تفکر
واژهنامه آزاد
بسیار فکر کننده.
-
غرق چشمه ٔ قیر
لغتنامه دهخدا
غرق چشمه ٔ قیر. [ غ َ ق ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فرورفتن در آب . (برهان قاطع) (آنندراج ). فرورفته در آب . (ناظم الاطباء). || کنایه از فرورفتن به دنیا. (از برهان قاطع) (آنندراج ). فریفته به دنیا. (ناظم الاطباء). ||...