کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرض و مرض داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرض و مرض داشتن
لغتنامه دهخدا
غرض و مرض داشتن . [ غ َ رَ ض ُ م َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) باغرض بودن . نظر شخصی داشتن . غرض داشتن .اشکال تراشی در کارها کردن . دشمنی و دوروئی داشتن .
-
واژههای مشابه
-
غرض ورزی
فرهنگ واژههای سره
بداندیش
-
غرض آلود
لغتنامه دهخدا
غرض آلود. [ غ َ رَ ] (ن مف مرکب ) غرض آلوده . آنچه به غرض آلوده باشد. غرض آمیز: اخبار غرض آلود. سخنان غرض آلود.
-
غرض جوی
لغتنامه دهخدا
غرض جوی . [ غ َ رَ ] (نف مرکب ) غرض ورز. غرض ران . غرض جوینده . || خودخواه . خودکام . (ناظم الاطباء).
-
غرض آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] ‹غرضآلوده› qaraz[']ālud آلوده به غرض؛ دشمنانه.
-
غرض آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaraz[']āmiz آمیخته به غرض؛ غرضآلود: ◻︎ هر نفسی کآن غرضآمیز شد / دوستیای دشمنیانگیز شد (نظامی۱: ۸۶).
-
غرض رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qarazrāni به کار بردن غرض؛ غرضورزی.
-
غرض ورزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qarazvarzi به کار بردن غرض؛ غرضرانی؛ دشمنی.
-
غرض ورزی
دیکشنری فارسی به عربی
اجحاف
-
بی غرض
دیکشنری فارسی به عربی
محايد
-
جستوجو در متن
-
سندرم
واژهنامه آزاد
(پزشکى) مجموعۀ علائم بدنى و روانی مرض؛ علائم مشخصۀ مرض؛ همرفت.
-
مرض
لغتنامه دهخدا
مرض . [ م َ رَ / م َ ] (ع اِ) بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری . (غیاث ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). ج ، اَمراض . صاحب منتهی الارب گوید به فتح اول بیماری مخصوص قلب و دل ، و به فتح اول و نیز به فتح اول و ...
-
ناخوشی
لغتنامه دهخدا
ناخوشی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) غمگین بودن . (فرهنگ نظام ). غمگینی . ناشادمانی . || سختی . خشم . رنج . (ناظم الاطباء). مقابل خوشی . ابتلاء. گرفتاری . مصیبت . ناراحتی : یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی . نظامی .آن را که به طبع درکشی نیس...