کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرض داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرض داشتن
معنی
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - نیت بد داشتن . 2 - کینه داشتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرض داشتن
لغتنامه دهخدا
غرض داشتن . [ غ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) قصد داشتن . مراد و مقصود داشتن . || کینه داشتن . (ناظم الاطباء). با غرض بودن . سود خود جستن و دشمنی و کینه داشتن با کسی . رجوع به غرض شود.
-
غرض داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - نیت بد داشتن . 2 - کینه داشتن .
-
واژههای مشابه
-
غرض ورزی
فرهنگ واژههای سره
بداندیش
-
غرض کردن
لغتنامه دهخدا
غرض کردن . [ غ َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قصد کردن . || آزردن . ظلم و تعدی کردن . ضدیت کردن . حسد بردن . کینه ورزیدن . شعبده به کار بردن برای خرابی دیگری . (ناظم الاطباء). رجوع به غرض شود.
-
غرض آشنا
لغتنامه دهخدا
غرض آشنا. [ غ َ رَ ] (ص مرکب ) مطلب دوست و خودغرض . (آنندراج ). ترکیبی است از غرض و آشنا؛ یعنی کسی که به مقصودآشنا است . شریک و وابسته . غرضمند. (ناظم الاطباء).
-
غرض آلود
لغتنامه دهخدا
غرض آلود. [ غ َ رَ ] (ن مف مرکب ) غرض آلوده . آنچه به غرض آلوده باشد. غرض آمیز: اخبار غرض آلود. سخنان غرض آلود.
-
غرض آلودگی
لغتنامه دهخدا
غرض آلودگی . [ غ َرَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) آلوده بودن به غرض . همراه با غرض و سودجویی و دشمنی بودن . رجوع به غرض شود.
-
غرض آلوده
لغتنامه دهخدا
غرض آلوده . [ غ َ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غرض آلود. غرض آمیز. رجوع به غرض آلود و غرض شود. || خودخواه و آلوده به خودکامی . (ناظم الاطباء).
-
غرض آمیز
لغتنامه دهخدا
غرض آمیز. [ غ َ رَ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به غرض . آنچه همراه با غرض و سودجویی ودشمنی باشد. غرض آلود : و سخن هیچکس که غرض آمیز بودی قبول نکردی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72).هر نفسی کآن غرض آمیز شددوستیی دشمنی انگیز شد.نظامی .
-
غرض پرست
لغتنامه دهخدا
غرض پرست . [ غ َ رَ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه بسیار غرض ورزد. بسیار باغرض . شخصی که بسیار سودجو باشد و با دیگری دشمنی و کینه ورزد : جز تو همه عاشقان که هستنددور از تو همه غرض پرستند. نظامی .رجوع به غرض شود.
-
غرض جوی
لغتنامه دهخدا
غرض جوی . [ غ َ رَ ] (نف مرکب ) غرض ورز. غرض ران . غرض جوینده . || خودخواه . خودکام . (ناظم الاطباء).
-
غرض رانی
لغتنامه دهخدا
غرض رانی . [ غ َ رَ ] (حامص مرکب ) غرض راندن . غرض ورزیدن . باغرض بودن . رجوع به غرض و غرض راندن شود.
-
غرض ورزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ) [ ع - فا. ] (حامص .) به کارگیری نیت های کینه جویانه ، دوری از انصاف و بی طرفی .
-
صاحب غرض
لغتنامه دهخدا
صاحب غرض . [ ح ِ غ َ رَ ] (ص مرکب ) مغرض . آنکه نیت بد دارد : و سخن صاحب غرضان نشنود تا به غور گناه نرسد. (سعدی ).ز صاحب غرض تا سخن نشنوی که گر کار بندی پشیمان شوی .سعدی .