کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غرش کردن
لغتنامه دهخدا
غرش کردن . [ غ ُرْ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غریدن . آواز مهیب درآوردن .
-
آسمان غرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آسمانغرغره، آسمانغرنبه، آسمانغره› 'ās[e]mānqorreš رعد؛ تندر.
-
sonic boom
غرش صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] صدایی که براثر امواج پرفشار حاصل از پرواز هواپیمای اَبَرصوتی در زمین به گوش میرسد
-
اسمان غرش
دیکشنری فارسی به عربی
رعد
-
غرش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زيير
-
صدای غرش
دیکشنری فارسی به عربی
ازدهار
-
اسمان غرش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رعد
-
غرش (توپ یاامواج)
دیکشنری فارسی به عربی
ازدهار
-
صدای غرش کردن (مثل اسمان غرش وصدای توپ)
دیکشنری فارسی به عربی
خوار
-
واژههای همآوا
-
قرش
لغتنامه دهخدا
قرش . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن و گرد کردن از اینجا و آنجا و فراهم آوردن بعض چیزی را به سوی بعض . گویند: قرشه قرشاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به نیزه جنگ کردن . (منتهی الارب ).
-
قرش
لغتنامه دهخدا
قرش . [ ق َ ](ع اِ) طائفه ٔ بزرگی هستند از ماهیان غضروف استخوان دریایی که در دریاهای جهان پخش میباشند ولی دریاهای گرمسیری را برمیگزینند. درازی برخی از این ماهیان تا40 قدم میرسد. این ماهیان انسان خوارند و همچنین به نام کوسه معروفند. سگ دریایی نوع کوچک...
-
قرش
لغتنامه دهخدا
قرش .[ ق ِ ] (اِ) پول رایج مصر برابر ده ملیم . هر هزار ملیم یک جینه ٔ مصری است . (دایرةالمعارف فرید وجدی ).
-
جستوجو در متن
-
thunderpeal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعد و برق، غرش رعد، صدای رعد، غرش
-
thunder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعد و برق، تندر، رعد، غرش، آسمان غرش، غرش کردن، غریدن، رعد زدن، آسمان غرش کردن، با صدای رعد اسا ادا کردن