کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرد
معنی
(غَ) [ ع . ] (اِ.) خانة نیین ، خانة مسقف به چوب ، خانة تابستانی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (اِ) نوائی است از موسیقی .
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (اِخ ) خانه ای در سرمن رأی مرمتوکل را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت در معجم البلدان گوید: بنائی است برای متوکل در سرمن رأی در دجله ، که وی یک میلیون درهم بدان خرج کرد. و ضبط این کلمه به نظر من صحیح نیامد و گمان می کنم فرد باشد.
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (پسوند) (مزید مؤخر) ظاهراً لغتی در گرد پساوند امکنه : باشغرد. رجوع به غر شود.
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (ع اِ) خانه ٔ نئین و خانه ٔ مسقف به چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . خانه ٔ تابستانی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). لیکن خان غرد تمام بدین معنی است . (فرهنگ رشیدی ) : بسا خان کاشانه و خان غرد بدو اندرون...
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بلند کردن طائر آواز را، و طرب انگیز نمودن و در حلق بگردانیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز گردانیدن به نغمات سرود و خوانندگی . (برهان قاطع). تغرید. || (اِ) نوعی از سماروغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نوعی از رستنی که کم...
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ رِ ] (اِخ ) کوهی است میان ضریه و ربذه در کنار جریب اقصی که متعلق به بنی محارب و فزارة است ، و گفته اند در کنار ذی حسن در اطراف ذی ظلال قرار دارد. (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ).
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ رِ ] (ع ص ) مرغ بلند و خوش آواز. (از منتهی الارب ) (المنجد). هر آوازخوان خوش صوت . (از معجم البلدان ). غِرد. غِرّید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غَرد. (اقرب الموارد). مُغَرِّد. (المنجد). || آنکه آواز میخواند (شتربان ). (از دزی ج 2 ص 206...
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ ِ ] (ع ص ) مرغ بلند و خوش آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغی که آواز خود را بلند کند و با آن به طرب آورد. (از اقرب الموارد). غَرِد. غِرّید. (منتهی الارب ). غَرد. (اقرب الموارد). || آنکه آواز میخواند (شتربان ). (دزی ج 2 ص 206). || (اِ) نوع...
-
غرد
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.) خانة نیین ، خانة مسقف به چوب ، خانة تابستانی .
-
واژههای مشابه
-
خان غرد
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِمر.) خانة تابستانی .
-
خان غرد
لغتنامه دهخدا
خان غرد. [ غ َ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ تابستانی راگویند . (شرفنامه ٔ منیری )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : بسا خان و کاشانه و خان غردبدو اندرون شادی و نوشخرد.ابوشکور بلخی (از فرهنگ اسدی ).
-
خان غرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xānqard خانۀ تابستانی.
-
واژههای همآوا
-
قرد
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) بوزینه ، میمون . ج . قرد.