کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غربیله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غربیله
/qarbile/
معنی
حرکاتی که در حالت رقص به قسمتهای تحتانی بدن داده میشود؛ قر کمر؛ رقص کمر.
〈 غربیله کردن: (مصدر لازم) حرکت دادن قسمتهای تحتانی بدن در حالت رقص؛ قر کمر دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غربیله
لغتنامه دهخدا
غربیله . [ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) حرکات و سکنات خواتین در وقت خاص . (آنندراج ) . || حرکت دادن پیاپی قسمت تحتانی تن چنانکه غربال ، آنگاه که با آن بوجاری حبوب کنند. || کون و کَچول . نوعی قر. غر.- امثال :نگاه به دست خاله (نه نه ) کن ، مثل خاله (نه نه ) غ...
-
غربیله
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ یا لِ) (اِ.) حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال ).
-
غربیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] qarbile حرکاتی که در حالت رقص به قسمتهای تحتانی بدن داده میشود؛ قر کمر؛ رقص کمر.〈 غربیله کردن: (مصدر لازم) حرکت دادن قسمتهای تحتانی بدن در حالت رقص؛ قر کمر دادن.
-
واژههای مشابه
-
غر و غربیله
لغتنامه دهخدا
غر و غربیله . [ غ ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ناز با کون و کچول .ترکیبی از غر + غربیله . رجوع به همین مدخل ها شود.
-
قر و غربیله
فرهنگ فارسی معین
(قِ رُ غَ لِ) (اِمر.) عشوه ، قر و غمزه .
-
قر و غربیله
لغتنامه دهخدا
قر و غربیله . [ ق ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کول وکچول . قروفر و قروغمزه .
-
قِر و غَربیله
فرهنگ گنجواژه
عشوهگری.
-
غربیل،غربیله،غلبیر،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
الک،غربال
-
جستوجو در متن
-
قِر و قَربیله
فرهنگ گنجواژه
قر و قمبیل، قر و غربیله، قر و غربیل.
-
ناز و نوز
لغتنامه دهخدا
ناز ونوز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قر و غربیله . (یادداشت مؤلف ). ادا و اطوار. رجوع به ناز شود.
-
غر
فرهنگ فارسی معین
(غِ) (ص .) (عا.) = قر: جنباندن جز یا تمام بدن از روی ناز ؛ ~ و غربیله ناز و ادا و اطوار. ؛ ~ و غمزه جنبانیدن جز یا تمام بدن از روی ناز و توأم با اشارة چشم و ابرو. ؛ ~و فر الف - آرایش و زینت . ب - غر و غمزه .
-
مکش مرگ ما
لغتنامه دهخدا
مکش مرگ ما. [ م َ ک ُ م َ گ ِ ] (ص مرکب ) با ناز و عشوه و جامه های نیکو. شیک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم نازک نارنجی وقر و فری و ژیگولو مآب . کسی که خود را به وضعی غیر عادی بیاراید و در رفتار خود قر و غمزه و غربیله ٔ فراوان داشته باشد. (فرهنگ ...
-
چم و خم
لغتنامه دهخدا
چم و خم . [ چ َ م ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادب در معاشرت با زیرکی و استادی . || اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی . || ادا و اطوار. قر و غربیله . ناز و کرشمه . و رجوع به چمیدن شود. || راه و روش وصول به مقصود، زیرکان و موقعشناسان را.پیچ و خم هر...