کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرایب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرایب
/qarāyeb/
معنی
= غریبه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرایب
لغتنامه دهخدا
غرایب . [ غ َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریبة. غرائب . رجوع به غرائب و غریبة شود : دیدن عجایب و شنیدن غرایب . (گلستان سعدی ).
-
غرایب
فرهنگ فارسی معین
(غَ یِ) [ ع . غرائب ] (ص .) جِ غریبه .
-
غرایب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرائب، جمعِ غریبة] qarāyeb = غریبه
-
جستوجو در متن
-
کاخیا
لغتنامه دهخدا
کاخیا. (اِخ ) احمدبن حمدان . او راست : عجائب المآثر و غرایب النوادر در داستانها و سخنرانیها که در استانبول به سال 1256 هَ . ق . چاپ شده است . (اکتفاءالقنوع ص 249) (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538).
-
مسلم
لغتنامه دهخدا
مسلم . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمود الشیرازی ، ملقب به ابوالغنایم و مکنی به ابوالقاسم . وی با ملک معز حکمران یمن که در سال 598 هَ .ق . مقتول گشت معاصر بود و کتاب «عجایب الاسفار و غرایب الاخبار» را به نام وی تصنیف نمود.
-
نفایس
لغتنامه دهخدا
نفایس . [ ن َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. (ناظم الاطباء). نفائس . رجوع به نفائس شود : و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری . (کلیله و دمنه ). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب...
-
عجایب
لغتنامه دهخدا
عجایب . [ ع َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) عَجائب . شگفتیها : کسی کاین پر عجایب صنع و قدرت را نمی بیندسزد گر مرد بینا جز که نابیناش نشمارد. ناصرخسرو.دیدن عجایب و شنیدن غرایب . (گلستان ).رجوع به عَجَب و عجائب شود.
-
فانی کور
لغتنامه دهخدا
فانی کور. [ ی ِ ] (اِخ ) شاعری فارسی زبان از بخاراست . و معما را نیک میداند و طبعش غرایب پسند است . از اوست این مطلع:نه داغ تازه مرا بر دل مشوش بودز کاروان غمت مانده جای آتش بود.(از مجالس النفائس میر علیشیر نوایی چ حکمت ص 160 و 90).
-
بادیةالنمل
لغتنامه دهخدا
بادیةالنمل . [ ی َ تُن ْ ن َ ] (اِخ ) نام بیابانی به اندلس : اندلس مملکتی است عظیم در جانب مغرب مشتمل بر عجایب و غرایب . در عجایب المخلوقات مذکور است که در آن ولایت بر سر بیابانی که آن را بادیةالنمل خوانند، بطلسم اسبی و مردی ساخته اند و روی آنرا بآبا...
-
حزیمة
لغتنامه دهخدا
حزیمة. [ح َ م َ ] (اِخ ) ابن الثابت . خوندمیر در حبیب السیر در ذیل عنوان «ذکر بعضی از حکایات و غرایب روایات که ازجنیان منقول است » داستانی از این مرد از ابوعامر راهب نقل کرده است . (خاتمه ٔ حبیب السیر چ سنگی تهران ص 402). و در چ خیام ج 4 ص 684 خزیمه ...
-
فاشانی
لغتنامه دهخدا
فاشانی . (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان یا محمد هروی فاشانی ، مکنی به ابوعبید. از محدثان عامّه بوده و ابومنصور ازهری صاحب کتاب تهذیب اللغه و جمعی دیگر از اکابر از وی روایت کنند. کتاب غریبین که حاوی غرایب حدیث و قرآن مجید است از او بوده . درگذشت او در ماه ر...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عمربن محمد هاشمی شافعی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به ابن فهد، ادیب بود و طبعی وقاد و ذوقی لطیف داشت . در مکه به سال 848 هَ. ق . متولد شد و به سال 885 درگذشت . از دیوانهای شعرا برگزیده هایی دلاویز ترتیب داد و از نکته ها...
-
فلی
لغتنامه دهخدا
فلی . [ ف َل ْی ْ ] (ع مص ) زدن سر کسی را به شمشیر. (منتهی الارب ). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). || جستن شپش را در سر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شپش جستن در لباس کسی . (از اقرب الموارد). || نیکو فکر کردن در شعر و معانی غریب برآور...
-
ناصر بحرانی
لغتنامه دهخدا
ناصر بحرانی . [ ص ِ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن سعیدبن المتوج البحرانی ، ملقب به جمال الدین یا شهاب الدین . او راست : کتاب الوسیلة و دو کتاب در تفسیر مختصر و مطول ، و رسالة الناسخ و المنسوخ ، و کتاب فی ما یجب علی المکلفین ، و غرایب المسائل ، و...