کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غذا
/qazā/
معنی
آنچه خورده شود و به نمو جسم کمک کند و انرژی لازم برای بدن به وجود بیاورد؛ خوراک؛ خوردنی؛ خورش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خوراک، خوردنی، طعام، قوت، مائده
برابر فارسی
خوراک، خوراک
دیکشنری
aliment, comestible, eating, edibles, food, meal, nourishment, nurture, nutriment, nutrition, plate, repast
-
جستوجوی دقیق
-
غذا
واژگان مترادف و متضاد
خوراک، خوردنی، طعام، قوت، مائده
-
غذا
فرهنگ واژههای سره
خوراک، خوراک
-
غذا
لغتنامه دهخدا
غذا. [ غ َ ] (از ع ، اِ) رجوع به غذاء شود.
-
غذا
لغتنامه دهخدا
غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.
-
غذا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غذاء ] (اِ.) خوردنی ، آن چه خورده شود.
-
غذا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غِذاء، جمع: اغذیه] qazā آنچه خورده شود و به نمو جسم کمک کند و انرژی لازم برای بدن به وجود بیاورد؛ خوراک؛ خوردنی؛ خورش.
-
غذا
دیکشنری فارسی به عربی
استمرار , تبن , تغذية , صحن , غذاء , لحم , وجبة الطعام , وقود
-
واژههای مشابه
-
پیش غذا و پس غذا
فرهنگ گنجواژه
غذای مفصل.
-
food technologist
فنّاور غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دانشآموختۀ رشتۀ فنّاوری غذا
-
food technology
فنّاوری غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بهکارگیری مجموعهای از رشتههای علمی و کاربردی از قبیل شیمی و زیستشناسی و فیزیک و مهندسی برای تبدیل و فراوری و حملونقل و نگهداری محصولات غذایی
-
meal
وعدهغذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] یکی از نوبتهای سهگانۀ غذایی متداول در شبانهروز
-
dietary cholesterol
کلسترول غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کلسترولی که در منابع غذایی حیوانی یافت میشود
-
food shortage
کمبود غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کمیابی گستردۀ غذا در یک جمعیت که معمولاً با سوءتغذیۀ منطقهای همراه است
-
کُد غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← شناسۀ غذا