کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدیوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غدیوت
لغتنامه دهخدا
غدیوت . [غ َدْ ] (اِخ ) نام دهی به بخارا و شیخ شادی غدیوتی بدانجا منسوب است : درویشی است از درویشان ما در بخارا، در غدیوت شادی نام . (انیس الطالبین از خواجه بهاءالدین نقشبندی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 100). پدر من در غدیوت بود و ملازمت حاکمان ...
-
جستوجو در متن
-
غدیوتی
لغتنامه دهخدا
غدیوتی . [ غ َدْ ] (ص نسبی ) منسوب به ده غدیوت : بعد از آن بفرصتی آن دهقان غدیوتی را دیدم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 184).
-
غدیوتی
لغتنامه دهخدا
غدیوتی . [ غ َدْ ] (اِخ ) شیخ شادی غدیوتی یکی از درویشان ساکن غدیوت بود. وی از جمله ٔ منظوران و مقبولان خواجه بهاءالدین نقشبندی (وفات 790 یا791 هَ . ق .) به شمار میرفت و بارها به خدمت وی رسیده بود. در کتاب انیس الطالبین در موارد بسیار از وی یاد شده :...
-
قصر عارفان
لغتنامه دهخدا
قصر عارفان . [ ق َ رِ رِ ] (اِخ ) دیهی بر یک فرسنگی شهر بخارا بوده ، و ابتدا قصر هندوان نام داشته است : از قصر عارفان به طرف شهر بخارا میرفتند. (انیس الطالبین ص 87). درویشان غدیوت به حضرت خواجه ٔ ماقدس اﷲ روحه به قصر عارفان آمدند. (انیس الطالبین ص 6)...
-
باغ ارسلان
لغتنامه دهخدا
باغ ارسلان . [ غ ِ اَ س َ ] (اِخ ) نام دیهی به بخارا. صاحب انیس الطالبین آرد : خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه به دیه باغ ارسلان میرفتند. (انیس الطالبین ص 184). حضرت خواجه بدیه باغ ارسلان روان شدند. و آن ابراهیم غدیوتی در عقب خواجه بباغ ارسلان آمد... درویشان ...
-
معاملت
لغتنامه دهخدا
معاملت . [ م ُ م َل َ / م ُ م ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) معاملة. معامله . رجوع به معاملة شود. || خرید و فروش . دادوستد.سوداگری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در سخاوت چنانکه خواهی ده لیکن اندرمعاملت بسته . سنائی .و رجوع به معامله شود.- بدمعاملت ؛ بد مع...
-
عوان
لغتنامه دهخدا
عوان . [ ع َ ] (ع اِ) جنگ ، که در آن یک مرتبه قتال و کُشش شده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنگی که در آن یک بارپس از دیگری ، قتال رخ داده باشد. (از اقرب الموارد). گویی که بار اول آن را «بکر» قرار داده اند. (از اقرب الموارد) (از منت...
-
رز
لغتنامه دهخدا
رز. [ رَ ] (اِ) درخت انگور. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 6) (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). تاک مو. ج ، رزان ، رزها. (فرهنگ فارسی معین ). بعربی کَرْم گویند. (از دهار) (منتهی الارب ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه...
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و...