کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غدیر
/qadir/
معنی
۱. آبگیر؛ تالاب.
۲. جای جمع شدن آب باران در بیابان.
۳. آب راکدی که از سیل باقی بماند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبگیر، برکه، برم، تالاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غدیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: qadir) (عربی) آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیهی جحفه ؛ روز یا واقعه غدیر که در میان مسلمانان حائز اهمیت است .
-
غدیر
واژگان مترادف و متضاد
آبگیر، برکه، برم، تالاب
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ ] (اِخ ) نام اسب شریح بن الاحوص از بنی جعفربن کلاب . (البیان و التبیین چ قاهره به اهتمام حسن سندوبی ج 3 ص 47).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) از آبهای بنی الضباب است به فاصله ٔ سه شب راه از حمای ضریه از جهت جنوب . (معجم البلدان ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) شهر یا قریه ای است در مغرب و از قلعه ٔبنی حماد نصف روز راه فاصله دارد. (معجم البلدان ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...)آبی است متعلق به بنی جعفربن کلاب . (معجم البلدان ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) نام پدر بشامه ٔ شاعر از بنی غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان است . (تاج العروس ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) نام پدر شاعر از بنی ثعلبة بن سعدبن عوف بن کعب بن جلال بن غنم بن غنی . (تاج العروس ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (ع اِ) آبگیر. آب که سیل سپس گذارد. (منتهی الارب ). آبگیر و تالاب که آب باران و سیل در آن جمع شود و ماند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). القطعة من الماء یغادرها السیل ، قیل : هو فعیل به معنی مُفاعَل من غادره ، او مُفعَل من اغدره ، و یقال : ه...
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ ِدْ دی ] (ع ص ) مرد بی وفا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غادر. (اقرب الموارد).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ ُ دَ ] (اِخ ) (الَ ...) رودباری است به دیار مضر . (منتهی الارب ). واد بدیار مضر. (تاج العروس ). واد فی دیار مضر، له ذکر فی الشعر. (معجم البلدان ).
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر.[ غ ُ دَ ] (ع اِمصغر) تصغیر غدر، به معنی بی وفائی است . || تصغیر غَدیر، آب . (معجم البلدان ).
-
غدیر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.) آبگیر، تالاب .
-
غدیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qadir ۱. آبگیر؛ تالاب.۲. جای جمع شدن آب باران در بیابان.۳. آب راکدی که از سیل باقی بماند.