کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غده سرطانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
gastric adenocarcinoma, gastric carcinoma, adenocarcinoma of the stomach
غدهپوشچنگار معده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] پوشچنگار غدهای بسیار شایعی که از دیوارۀ معده منشأ میگیرد
-
urachal adenocarcinoma
غدهپوشچنگار میزبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی پوشچنگار غدهای که در تنۀ مثانه ایجاد میشود و معمولاً پوشیده از لیزابه است
-
holocrine gland
غدۀ تمامریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] غدهای که در آن یاختهها تماماً همراه با ترشحات خارج میشوند
-
sebaceous gland, sebaceous follicle
غدۀ چربینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از غدد تمامریز موجود در پوست که ترشحات چربینهای خود را به انبانک مو میریزد
-
endocrine gland
غدۀ درونریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی، علوم دارویی] غدهای که ترشحات آن بهطور مستقیم به درون خون میریزد
-
adrenal gland, glandula suprarenalis, suprarenal gland, adrenal body, glandula adrenalis, suprarenal body, suprarenal capsule, adrenal capsule, epinephros
غدۀ فوقکلیوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از دو جسم صاف در فضای صفاقی، در رأس هریک از کلیهها که در انسان دو منشأ رویانشناختی متفاوت دارند متـ . برگرده
-
merocrine gland
غدۀ قطرهریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] [علوم تشریحی] غدهای که در آن هیچ یاختهای همراه با ترشحات خارج نمیشود [علوم پایۀ پزشکی] ویژگی بافتی ترشحی که ترشحات خود را بهصورت قطرات ریز رها میکند
-
بزرگ شدن غده تیروءید
دیکشنری فارسی به عربی
غدة درقية
-
وابسته به غده
دیکشنری فارسی به عربی
غدي
-
خنازیر (غدة زیر گلو)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: honnâq طاری: --------- طامه ای: xonnâq طرقی: xanâzir کشه ای: ------- نطنزی: honnâq
-
کیست (غدة زیر پوست)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: došvel طاری: došmel طامه ای: qodda طرقی: došmel کشه ای: došmel نطنزی: dombelǰirpusti
-
submandibular duct, submaxillary duct
مجرای غدۀ بزاقی تحتِفکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] هریک از دو مجرایی که ترشحات غدۀ بزاقی تحتِفکی ازطریق آنها به داخلحفرۀ دهان تخلیه میشود متـ . مجرای تحتِفکی
-
غدهپوشچنگار انگورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← پوشچنگار انگورهای
-
mucinous adenocarcinoma, mucinous carcinoma, colloid carcinoma, colloid cancer
غدهپوشچنگار لیزینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی پوشچنگار غدهای که ترشح لیزینهای زیادی دارد
-
papillary adenocarcinoma, polypoid adenocarcinoma
غدهپوشچنگار مامینهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی پوشچنگار غدهای که تودینهای تشکیلشده از برآمدگیهای انگشتمانند دارد