کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدهدرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گلو درد،سینه درد،دل درد
لهجه و گویش تهرانی
نام بیماری ها
-
گوش درد
لغتنامه دهخدا
گوش درد. [ دَ ] (اِ مرکب ) درد گوش .آزار گوش . المی که در گوش پیدا آید و آزار رساند.
-
کوره درد
لغتنامه دهخدا
کوره درد. [ رَ / رِ دَ ] (اِ مرکب ) دردی که جای آن و حد آن معلوم صاحب درد نباشد و نتواند از آن عبارت کرد. درد گنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دردی نه سخت لیکن ممتد. دردی کم و دائم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کولوندرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← پسرودهدرد
-
arthralgia, arthrodynia
مفصلدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] درد شدید و تیزی که در مسیر یک عصب یا گروهی از اعصاب در مفصل احساس میشود
-
شکم درد
لغتنامه دهخدا
شکم درد. [ ش ِ ک َ دَ ] (اِ مرکب ) درد شکم . قولنج . پیچش شکم . (ناظم الاطباء). قداد. درد و پیچی که در شکم ظاهر شود. (یادداشت مؤلف ). قولنجهای شدید و دردناک قسمتهای پائین معده که ممکن است بر اثر سختی زایمان در زنان تازه زا و صعوبت جدا شدن جفت از جدا...
-
هم درد
لغتنامه دهخدا
هم درد. [ هََ دَ ] (ص مرکب ) همدرد. دو کس که دردی مانند هم داشته باشند. || به کنایه ، هم فکر و غمخوار. دلسوز. غمگسار : یار همکاسه هست بسیاری لیک هم درد کم بود باری . سنائی .همه همخوابه و همدرد دل تنگ منیدمرکب خواب مرا تنگ سفر بگشائید. خاقانی .رفیق من...
-
بی درد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bidard ۱. آنکه درد و رنجی ندارد.۲. [مجاز] آدم بیحس و بیتعصب؛ بیرگ.
-
pain disorder
اختلال درد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی روانی که جسمینمود است و مهمترین تظاهر آن دردهای شدید و مزمن است متـ . اختلال درد روانزاد psychogenic pain disorder اختلال درد جسمینمود somatoform pain disorder
-
alveoalgia, alveolar osteitis dry socket
آرَکدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دردی که پس از کشیدن دندان، بهعلت لخته شدن خون یا عفونت آرَک خالی دندان، پدید میآید
-
ostealgia
استخواندرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] وجود درد در استخوان
-
hysteralgia, hysterodynia, metralgia, uteralgia
زهداندرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] احساس درد در زهدان
-
erythromelalgia, acromelalgia, Gerhardt disease, Weir Mitchell disease
سرخدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی بیماری که در آن پاها و گاه دستها دچار اتساع در رگهای مجاور پوست و درد سوزناک همراه با بالا رفتن دما و سرخی میشوند
-
arteralgia
سرخرگدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دردی، مانند سردرد، که منشأ آن یک سرخرگ است
-
acrodynia, erythredema polyneuropathy, Bilderbeck, Selter, Swift, Swift-Feer, pink disease
پایانکدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیماریای در اوایل کودکی که غالباً براثر مسمومیت با جیوه بروز میکند و با درد و تورم و صورتی شدن و کاهش رشد انگشتان دست و پا و خستگی و بیقراری همراه است