کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدهدرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غده ٔ نخامی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ نخامی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غده ٔ زیرمغزی و غده شود.
-
غده ٔ نکفیه
لغتنامه دهخدا
غده ٔ نکفیه . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ن َ فی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به غدد بناگوشی و غده شود.
-
غده ٔ وزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ وزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به شکل و درشتی یک بلوط است و در حالی که میانی و قرینه دار است در ناحیه ٔ بالائی دبر قرار دارد و قسمت اولیه ٔ حالب (مجرای کلیه ) و مجاری دفعکننده را که از هر طرف با جهش به حالب باز میشوند اح...
-
غده ٔ هیپوفیز
لغتنامه دهخدا
غده ٔ هیپوفیز. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ پ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی . غده ٔ زیرمغزی . رجوع به غده ٔ زیرمغزی شود.
-
غده ٔ اپیفیز
لغتنامه دهخدا
غده ٔاپیفیز. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غده ٔ صنوبری . رجوع به غده ٔ صنوبری شود.
-
غده سر
لغتنامه دهخدا
غده سر. [ غ َ دَ / دِ س َ ] (اِ مرکب ) آی غده سر. دشنام یا نفرین است که مردم قزوین به اطفال دارای ده سال به بالاکنند: آی غده سر! و بی آی هیچوقت گفته نشود، و در ترکی آذری به این معنی گده یا آی گده به کار برند. کلمه ٔدشنام گونه ای است که پسران از 9 تا ...
-
غده ها
لغتنامه دهخدا
غده ها. [ غ ُدْ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ غدة. غدد. رجوع به غدد شود: غده های تراوا، غده های تناسلی ، غده های جنسی ، غده های خدو، غده های فوق کلیوی ، غده های لمفاتیکی یا لنفاوی ، غده های مترشح . رجوع به این ترکیبات شود.
-
glandular
غدهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرک ترشحی یا دفعی که معمولاً یک یاختۀ غدهای رأسی دارد
-
epiphysis gland, epiphysis
غدۀ رومغزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تودۀ بافتی مخروطیشکل کوچکی که بهوسیلۀ ساقهای به دیوارۀ پسین بطن سوم مغز متصل است متـ . رومغزی
-
hypophysis gland
غدۀ زیرمغزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] غدۀ درونریز گرد کوچکی که در زیر مغز قرار دارد و در تمام مهرهداران جمجمهدار به کف بطن سوم مغز متصل است متـ . زیرمغزی hypophysis
-
غدة درقية
دیکشنری عربی به فارسی
غمباد , بزرگ شدن غده تيروءيد , گواتر , سپرديس , سپرمانند , وابسته بغده درقي
-
غده عرقی
دیکشنری فارسی به عربی
غدة
-
غده وار
دیکشنری فارسی به عربی
غدي
-
غده ای
دیکشنری فارسی به عربی
غدي
-
نوک غده
دیکشنری فارسی به عربی
حلمة