کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غداً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غداً
لغتنامه دهخدا
غداً. [ غ َ دَن ْ ] (ع مص ) چاشت خوردن . (منتهی الارب ): غدی یغدی غداً؛ اکل اول النهار. (اقرب الموارد). غدی کرضی ؛ اکل اول النهار. (تاج العروس ).
-
واژههای مشابه
-
غدا
لغتنامه دهخدا
غدا. [ غ َ ] (ع اِ) بامداد. (مقدمةالادب زمخشری ). ظاهراً مخفف غداة است . رجوع به غداة شود. || لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی طعام به کار برند ولی در اصل به غذائی که هنگام صبح تناول شود اطلاق کنند : غدای روح باشد نطق جانان به جسم مرده ٔ عاش...
-
غدا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غداء ] (اِ.) بامداد. مق عشاء.
-
غدا
دیکشنری عربی به فارسی
فردا , روز بعد
-
غدا گرفتن
لغتنامه دهخدا
غدا گرفتن . [ غ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چاشت خوردن . چاشتی خوردن . رجوع به غداء و غدا شود.
-
واژههای همآوا
-
غدا
لغتنامه دهخدا
غدا. [ غ َ ] (ع اِ) بامداد. (مقدمةالادب زمخشری ). ظاهراً مخفف غداة است . رجوع به غداة شود. || لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی طعام به کار برند ولی در اصل به غذائی که هنگام صبح تناول شود اطلاق کنند : غدای روح باشد نطق جانان به جسم مرده ٔ عاش...
-
غدا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غداء ] (اِ.) بامداد. مق عشاء.
-
قدع
لغتنامه دهخدا
قدع . [ ق َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): قدعه قدعاً؛ بازداشت او را. (منتهی الارب ). || لگام بازکشیدن اسب را و عنان زدن آن را. || گذاشتن . || به نیزه دوختن بینی گشن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این را با گشن غیر کریم روا دارند و...
-
قدع
لغتنامه دهخدا
قدع . [ ق َ دَ ] (ع مص ) سست گردیدن چشم و بینائی . || نزدیک شدن سال . || کم سخن و شرمگین گردیدن زن . || بدچشم شدن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قدع
لغتنامه دهخدا
قدع . [ ق َ دِ ] (ع ص ) بدچشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ): فرس قدع ؛ اسب بدچشم ترسناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ماء قدع ؛ آب شور که نوشیده نشود. || رجل قدع ؛ مرد بسیار گریه و زاری . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فردا
دیکشنری فارسی به عربی
غدا , قد
-
روز بعد
دیکشنری فارسی به عربی
غدا , قد