کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غجر
معنی
(غَ جَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کولی . 2 - فالگیر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غجر
لغتنامه دهخدا
غجر. [ غ َ ج َ ] (اِ) کولی . قره چی . غربال بند. قرباتی . فالگیر. رجوع به دزی ج 2 شود.
-
غجر
لغتنامه دهخدا
غجر. [ غ َ ج َ ] (اِخ ) یکی از اقوام ستمکار عرب که در الحولة و نواحی اردن ساکن اند. (دزی ج 2).
-
غجر
فرهنگ فارسی معین
(غَ جَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کولی . 2 - فالگیر.
-
واژههای همآوا
-
قجر
لغتنامه دهخدا
قجر. [ ق َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی ، بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . در 32000 گزی جنوب خاوری ده شیخ کنار رودخانه ٔ زمکان واقع است و موقع آن کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از رودخانه ٔزمکان تأمین میشود. محصولات آنجا غلا...
-
قجر
لغتنامه دهخدا
قجر. [ ق َ ج َ ] (اِخ ) مخفف قاجار. نام ایلی است که قریب یک قرن و نیم در ایران سلطنت کردند. رجوع به قاجاریه شود. || (اِ) نام یک آهنگ دستگاه شور است . (فرهنگ نظام ).
-
قجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qajar = قاجار
-
جستوجو در متن
-
غجری
لغتنامه دهخدا
غجری . [ غ َ ج َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به غجر.