کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قبی
لغتنامه دهخدا
قبی .[ ق ُب ْ بی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قُب و آن بطنی است از مراد. (سمعانی ). رجوع به قب شود. ابن ماکولا گوید: نسبت است به قبیله ای از مراد. (انساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
کله خشک
دیکشنری فارسی به عربی
غبي
-
بی مخ
دیکشنری فارسی به عربی
غبي
-
خنگ
دیکشنری فارسی به عربی
غبي
-
دبنگ
دیکشنری فارسی به عربی
غبي
-
غبیة
لغتنامه دهخدا
غبیة. [ غ َ بی ی َ ] (ع ص ) مؤنث غبی . رجوع به غبی شود.
-
بیشعور
دیکشنری فارسی به عربی
احمق , غبي
-
ابلهانه
دیکشنری فارسی به عربی
احمق , غبي
-
نفهم
دیکشنری فارسی به عربی
عاجز , غبي
-
کند ذهن
دیکشنری فارسی به عربی
ابله , اخرس , بليد , غبي
-
ساده لوح
دیکشنری فارسی به عربی
احمق , اخطا , ساذج , غبي , قدح
-
غباً
لغتنامه دهخدا
غباً. [ غ َ بَن ْ ] (ع مص ) مصدر فعل غبی است و این فعل بمعانی مختلف بر حسب تفاوت موارد استعمال می آید: غبی الشی ٔ عنه ؛ گول گردید از آن و نه دریافت . (منتهی الارب ). غبی الشی ٔ منه ؛ نهان شد از وی و دانسته نشد. غبی علی الشی ٔ؛ گولی کرد و غفلت ورزید. ...
-
گیج
دیکشنری فارسی به عربی
ادهش , خافت , دائخ , غبي , مصاب بالدوخة
-
احمق
دیکشنری فارسی به عربی
ابله , احمق , بلا شعور , طبيعي , غبي , فارغ , معکرونة
-
جلیحاء
لغتنامه دهخدا
جلیحاء. [ ج ُ ل َ ] (ع اِ) نشان و شعار قبیله ٔ غُبی است در میان افراد آن قبیله . (تاج العروس ) (شرح قاموس ).