کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غبینه
/qabine/
معنی
۱. فریب.
۲. فریبخوردگی در معامله.
۳. (اسم) زیان؛ نقصان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غبینَة] [قدیمی] qabine ۱. فریب.۲. فریبخوردگی در معامله.۳. (اسم) زیان؛ نقصان.
-
واژههای مشابه
-
غبینة
لغتنامه دهخدا
غبینة. [ غ َ ن َ ] (ع اِمص ) نقصانی . بیخردی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فریب . || فریب خوری در خرید. (منتهی الارب ). فریب خوری در خرید و فروخت . (آنندراج ). || به معنی غبن : چشمی که جز به روی تو برمیکنم خطاست وآن دم که بی تو میگذرانم غبینه ای .س...
-
جستوجو در متن
-
بیخردی
لغتنامه دهخدا
بیخردی . [ خ ِ رَ ] (حامص مرکب ) سفاهت . سفه . (زمخشری ). غبینه . (منتهی الارب ). بی عقلی : دشمنی کردن با مرد چنان بیخردی است خرد دشمن او در سخن مضمر اوست . فرخی .منگر سوی گروهی که چو مستان از خلق پرده بر خویشتن از بیخردی می بدرند.ناصرخسرو.
-
برکردن
لغتنامه دهخدا
برکردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن . بربردن . بالا بردن . (فرهنگ فارسی معین ). برداشتن . رجوع به بردن و برداشتن و بالا بردن شود : بدخواه تو هرچند حقیر است مر او رااز تخت فرودآورو برکن بسر دار. فرخی .- برکردن چشم (دیده ) ؛ باز کردن و نگریستن...