کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبیر
لغتنامه دهخدا
غبیر. [ غ َ ] (ع اِ) نوعی از خرما.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آبی است مر محارب را. (منتهی الارب ). || (ص ) سست رأی : رجل غبیرالرأی ؛ مردی سست رأی . (مهذب الاسماء).
-
غبیر
لغتنامه دهخدا
غبیر. [ غ ُ ب َ ] (اِخ ) آبی است در ناحیه ٔ «دارةُ غَبیر» از آن ِ قوم بنی الاضبط. (معجم البلدان ). || دارة غُبیر. رجوع به دارة غُبیر شود.
-
واژههای مشابه
-
دارة غبیر
لغتنامه دهخدا
دارة غبیر. [ رَ ت ُ غ ُ ب َ ] (اِخ ) از آن بنی الاضبط است .و در آن آبی است که غبیر می نامند. (معجم البلدان ).