کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبیب
لغتنامه دهخدا
غبیب . [ غ َ ] (ع اِ) سیلگاه کوچک و تنگ که در کوه یا در زمین ایجاد شود. || (ص ) گوشت شب مانده . (اقرب الموارد).
-
غبیب
لغتنامه دهخدا
غبیب . [ غ ُ ب َی ْ ] (اِخ ) موضعی است به مدینه . || ناحیه ای به یمامه . (منتهی الارب ). ناحیه ای است در یمامه که در شعر عرب ذکری از آن آمده است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
قبیب
لغتنامه دهخدا
قبیب . [ ق َ ] (ع اِ) اقط خشک و تر درآمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قبیب
لغتنامه دهخدا
قبیب . [ ق َ ] (ع مص ) شنیده شدن آواز دندان شیر از بر هم زدن . گویند: قب الاسد قباً و قَبیباً؛ شنیده شد آواز دندان شیر از بر هم زدن . (از منتهی الارب ).