کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غبور
لغتنامه دهخدا
غبور. [ غ ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و باقی ماندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). باقی ماندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || بگذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (اقرب الموارد). ماضی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ذهاب ....
-
واژههای همآوا
-
قبور
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) جِ قبر.
-
قبور
لغتنامه دهخدا
قبور. [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قبر. (منتهی الارب ). گورها. (ناظم الاطباء).
-
قبور
لغتنامه دهخدا
قبور.[ ق َ ] (ع ص ) زمین پست و نرم . || خرمابن زود بارآور. || خرمابن که بارش در شاخ او بوده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قبر] qobur = قبر
-
قُبُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
قبرها
-
جستوجو در متن
-
باقی ماندن
لغتنامه دهخدا
باقی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) بجای ماندن . بازماندن : آنجاکه یک مصلحت خداوند سلطان باشد در آن بندگان دولت را هیچ چیز باقی نماند. (تاریخ بیهقی ص 269 چ ادیب ).از جمالش ذره ای باقی نماندآن قدح بشکست و آن ساقی نماند. عطار.چراغ را که چراغی از او فراگیرند...
-
راضی شدن
لغتنامه دهخدا
راضی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خشنود وخرسند گشتن . (ناظم الاطباء). قانع شدن . خرسند گردیدن . خشنود گشتن : همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الا بزوال نعمت من . (گلستان ).راضی شدم به یک نظر اکنون چو وصل نیست آخر بدین محقرم ای دوست دست گ...
-
درنگ کردن
لغتنامه دهخدا
درنگ کردن . [ دِرَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پائیدن . دیر ماندن . مولیدن . فرغول . (یادداشت مرحوم دهخدا). اهمال کردن . کوتاهی کردن . مسامحه کردن . بر جای ماندن . مبادرت به کاری نکردن . تأمل کردن . سوختن وقت . تأخیر کردن . طول دادن . در تعویق و تأخیر اند...
-
درگذشتن
لغتنامه دهخدا
درگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی )...