کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وادی غبر
لغتنامه دهخدا
وادی غبر. [ غ ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است بین شام و مدینه نزدیک حجر ثمود. (ازمعجم البلدان ). رجوع به غبر در معجم البلدان شود.
-
واژههای همآوا
-
قبر
واژگان مترادف و متضاد
آرامگاه، تربت، تربت، خاکجا، ضریح، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار
-
قبر
فرهنگ واژههای سره
گور، آرامگاه، مزار
-
قبر
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) گور. ج . قبور.
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق َ ] (اِخ ) (خیف ذی الَ ...) شهری است نزدیک عُسفان و آن خیف سلام است و ابوبکر همدانی گوید: به خیف ذی القبر مشهور شده است زیرا قبر احمدبن رضا آنجا است . (معجم البلدان ).
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق َ ] (ع اِ) گور. ج ، قبور. (منتهی الارب ).
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق ِ ] (ع اِ) جای کرم خورده از چوب ِ اَگَر. (منتهی الارب ).
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) نوعی از مرغان که چکاوک نامندش . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ بالا و رجوع به قبرة شود. || نوعی از انگور دراز سپید جید و نیکو. (منتهی الارب ).
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق ُب ْ ب َ ] (ع اِ) چکاوک . قبرة. (منتهی الارب ). رجوع به قبرة شود.
-
قبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُبُور] qabr جایی که مرده را در آن دفن میکنند؛ گور.
-
جستوجو در متن
-
غبرة
لغتنامه دهخدا
غبرة. [ غ ُب ْ ب َ رَ ](ع اِ) تأنیث غبّر. یکی غبّر. رجوع به غبّر شود.
-
غبرالحوض
لغتنامه دهخدا
غبرالحوض . [ غ ُب ْ ب َ رُل ْ ح َ] (ع اِ مرکب ) بقیه ٔ آب در حوض . رجوع به غبر شود.
-
غبراللیل
لغتنامه دهخدا
غبراللیل . [ غ ُب ْ ب َ رُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) بقیه ٔ شب . رجوع به غبر شود.