کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غبار گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غبار و زنگار
فرهنگ گنجواژه
جِرم.
-
جستوجو در متن
-
dusting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرد و غبار، پاشیدن، گردگیری کردن، گرد گرفتن از، ریختن
-
mist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غبار، مه، ابهام، تاری چشم، مه گرفتن
-
mists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غلیظ، مه، غبار، ابهام، تاری چشم، مه گرفتن
-
dusts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرد و غبار، غبار، گرد و خاک، خاک، خاکه، ذره، تراب، پاشیدن، گردگیری کردن، گرد گرفتن از، ریختن
-
گردگیری
لغتنامه دهخدا
گردگیری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ستردن غبار از روی اسباب و آلات . گرفتن گردهای خانه و اثاث آن . عمل گرفتن گرد.
-
dark nebula
سحابی تاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اَبری از غبار میانستارهای در کهکشان راه شیری یا کهکشانی دیگر که به دلیل قرار گرفتن در برابر ستارهای درخشان قابل دیدن است
-
آب گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (کشاورزی) 'ābgardeš ۱. نوبت آب گرفتن برای کشتزار.۲. تندرو: ◻︎ آبگردش مرکبی کز چابکی هنگام تک / نعل سخت او ز خاک نرم انگیزد غبار (ازرقی: ۲۴).
-
هوا گرفتن
لغتنامه دهخدا
هوا گرفتن . [ هََ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بر هوا رفتن . پرواز کردن . اوج گرفتن : پس نیاری هیچ جنبیدن ز جاتا نگیرد مرغ خوب تو هوا. مولوی .بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی . سعدی .گرد ارچه بسی هوا بگیردهرگز نرسد ب...
-
شال و قشوکردن
لغتنامه دهخدا
شال و قشوکردن . [ وَ ق َ ش َ / ل ُ ق َ ش ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) (... اسب و استر را) با قشو و شال ، موی زاید و غبار نشسته بر روی اسب و استر را گرفتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شال و ترکیب شال و قشو شود.
-
قنم
لغتنامه دهخدا
قنم . [ ق َ ن َ ] (ع مص ) بوی گرفتن است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || تباه گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تری رسیدن اسب و غیره را پس چرکین و گردآلود گردیدن از نشستن غبار بر آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
سحب
دیکشنری عربی به فارسی
کشيدن , رسم کردن , بيرون کشيدن , دريافت کردن , کشش , قرعه کشي , مه , غبار , تاري چشم , ابهام , مه گرفتن , بطرف خود کشيدن , کشيدن دندان , کندن , پشم کندن از , چيدن , باطناب بدنبال کشيدن , پس مانده الياف کتان يا شاهدانه , طناب , زنجير , يدک کش , يدک کش...
-
اعشم
لغتنامه دهخدا
اعشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) هر دو رنگ که با هم آمیخته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر دو رنگ آمیخته شده با هم . (از اقرب الموارد). || شبکور جهت پیری . (منتهی الارب ). شبکور از جهت پیری . (ناظم الاطباء). کلانسال شده از جهت پیری . کسی که از جهت پی...
-
خانه نشستن
لغتنامه دهخدا
خانه نشستن . [ ن َ / ن ِ ن ِش َ ت َ ] (مص مرکب ) فرورفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن . رخته در سقف و دیوار خانه پدید آمدن . (از آنندراج ). فرورفتن خانه : خانه ای ساختم برای نشست خود نشست و مرا مسافر کرد. استاد (از آنندراج ).ز دل ش...
-
اعجاج
لغتنامه دهخدا
اعجاج . [ اِ ] (ع مص ) نیک وزیدن باد و گرد گرفتن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت برآمدن باد و غبار پراکندن آن . (از اقرب الموارد). بمعنای عَج ّ و عَجیج است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || خانه پردود کردن . (تاج...