کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غباری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
dusty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرد و خاکی، غباری
-
dustier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوشیزه، گرد و خاکی، غباری
-
dustiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوشیزه کردن، گرد و خاکی، غباری
-
fugitive dust
غبار نشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] غباری که از قسمتهای دیگر سامانۀ خروجی بهغیراز دودکش خارج میشود
-
دوود
واژهنامه آزاد
غباری به هر رنگ حاصل از خاموش شدن چیزی که شعله ور بوده است.
-
طوماری
لغتنامه دهخدا
طوماری . (ص نسبی ) منسوب به طومار. || خط و قلم جلی . مقابل غباری .
-
gaseous nebula
سحابی گازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای که برخلاف سحابی تاریک غباری، عمدتاً از گازهای درخشان تشکیل شده است
-
nebulosities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتمسفر، حالت گازی، حالت ابری، حالت غباری، غبار
-
nebulosity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتمسفر، حالت گازی، حالت ابری، حالت غباری، غبار
-
هَبَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
خاک بسيار نرم و غباري که در هوا پراکنده ميشود ، و جز در هنگام تابش نور خورشيد از یک روزنه دیده نمی شود
-
هم تختی
لغتنامه دهخدا
هم تختی . [هََ ت َ ] (حامص مرکب ) هم نشینی . برابری : که فرخ ناید از چون من غباری که هم تختی کند با شهریاری .نظامی .
-
meteoroid
شهابواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تکهسنگ یا ذرات غباری در فضا که هنوز وارد جوّ زمین نشده و ممکن است بهصورت شهاب یا شهابسنگ درآید
-
غَبَرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
غبار و کدورت (که در عبارت "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ " منظور نشانههاي غم و اندوهي است که چون غباري چهره شان را فرا گرفته )
-
توتیاغبار
لغتنامه دهخدا
توتیاغبار. [ غ ُ ] (ص مرکب ) دارای غباری بخاصیت توتیا. دارای غباری چون سرمه که روشنی بخش و نیرودهنده ٔ دیده باشد : قریر دیده ٔ فتح و ظفر به شرق و به غرب ز جنبش سپه توتیاغبار تو باد. سوزنی .رجوع به توتیا و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
گرد آفتاب
لغتنامه دهخدا
گرد آفتاب . [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غباری باشد که در پرتو آفتاب که از روزنه بر جایی افتد ظاهر گردد و آن را به عربی سعراره خوانند. (برهان ).