کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غایط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غایط
/qāyet/
معنی
۱. سرگین؛ پلیدی انسان.
۲. [قدیمی] زمین پست؛ مغاک.
۳. [قدیمی] موضع قضای حاجت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
براز، بول، پلیدی، جعل، سرگین، سنده، عذره، نجاست
دیکشنری
excrement
-
جستوجوی دقیق
-
غایط
واژگان مترادف و متضاد
براز، بول، پلیدی، جعل، سرگین، سنده، عذره، نجاست
-
غایط
لغتنامه دهخدا
غایط. [ ی ِ] (ع اِ) غائط. مقابل بول . براز. مدفوع . گه . گوه . ککه . پلیدی . عذره . حدث مردم . نجاست . || زمین پست فراخ و کنایه از پلیدی مردم است بدان جهت که وقت قضای حاجت به طرف زمین پست روند. (منتهی الارب ).
-
غایط
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . غائط ] (اِ.) 1 - زمین پست . 2 - مدفوع انسان .
-
غایط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غائط] qāyet ۱. سرگین؛ پلیدی انسان.۲. [قدیمی] زمین پست؛ مغاک.۳. [قدیمی] موضع قضای حاجت.
-
واژههای مشابه
-
غایط گزاردن
لغتنامه دهخدا
غایط گزاردن . [ ی ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) غایط کردن . امراع .
-
غایط کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مدفوع کردن .
-
غایط بنی یزید
لغتنامه دهخدا
غایط بنی یزید. [ ی ِ ب َ ی َ ] (اِخ ) یک نخل و یک باغی است در یمامه . جایگاهی است ازبرای بنی نمیر و در آنجا نخل است . (معجم البلدان ).
-
بول و غایط
لهجه و گویش تهرانی
نجاسات/مردم دون
-
بول و غایط
فرهنگ گنجواژه
فضولات.
-
واژههای همآوا
-
غایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایان، فرجام، نهایت ۲. حاجت، قصد، مقصود، منظور، هدف ۳. آرمان، کمالمطلوب ۴. حد
-
غایت
فرهنگ واژههای سره
تا
-
غایت
لغتنامه دهخدا
غایت . [ ی َ ] (ع اِ) غایة. پایان . نهایت . سرانجام . پایان کار. (زمخشری ). نسبت به آن غایی است . ج ، غای و غایات . (از قطرالمحیط).پایان هر چیزی از زمان و مکان . (منتهی الارب ) : و ناصحان وی باز نموده بودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است . (تاریخ بی...
-
غایت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . غایة ] (اِ.) 1 - پایان ، نهایت . 2 - مقصد، مقصود. ؛ ~ مطلوب نهایت آرزو، تمامی مطلوب .