کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غایبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غایبان
لغتنامه دهخدا
غایبان . [ ی ِ ] (اِ) ج ِ فارسی غایب : وگر کس نیارد نظر سوی خوردتو نیز انده غایبان درنورد.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
absentee vote, absentee ballot
رأی غایبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأی کسانی که به دلایل مجاز نمیتوانند در روز انتخابات در پای صندوق رأی حاضر شوند
-
absentee voting
رأیدهی غایبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] شرکت در انتخابات بدون حضور در پای صندوق رأی، به دلایل مجاز
-
جستوجو در متن
-
حاضر و غایب کردن
لغتنامه دهخدا
حاضر و غایب کردن . [ ض ِ رُ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواندن اسامی جمعی برای تعیین حاضران و غایبان ، چنانکه معلم شاگردان را و صاحب منصب سربازان را.
-
خوش کرده
لغتنامه دهخدا
خوش کرده . [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) معطر. (یادداشت مؤلف ) : و علاج آن بطعامهای لطیف و زودگوار باید کرد چون تذرو و دراج و گنجشک بشوربا پخته و بریان کرده و به بوی افزارها خوش کرده چون زیره و کرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران . (ذخی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مانک مکنی به ابوعبداﷲ. نامش احمدبن ابراهیم است و مانک جدّ اوست . وی از معتبرین عرفای اواخر مائه ٔ چهارم هجری است در زمان طایع والقادر باﷲعباسی و از سلاطین دیالمه با فخرالدوله و شرف الدوله معاصر بوده اصلش از ارجا...
-
محضر
لغتنامه دهخدا
محضر. [ م َ ض َ ] (ع اِ) حضور. (غیاث ) (ناظم الاطباء).حاضر شدن . (آنندراج ). || وقت حاضر آمدن . (غیاث ). هنگام حاضر شدن . (ناظم الاطباء). || جای بازگشتن به آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای حاضر آمدن . (غیاث ). جای حاضر شدن . (ناظم الاطباء)....