کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاویة
لغتنامه دهخدا
غاویة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث غاوی . رجوع به غاوی شود. || (اِ) توشه دان . (منتهی الارب ). || مشک که در آن آب باشد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حمیدة
لغتنامه دهخدا
حمیدة. [ ح َ دَ ] (اِخ ) بنت نعمان بن بشیر انصاری شاعر است . وی زن خالدبن مهاجربن خالدبن ولید بوده . خالد آنگاه که بسوی عبدالملک بدمشق بیامد، حمیده را بزنی بگرفت و او درباره ٔ وی بگفت :نکحت المدینی اذا جأنی فیالک من نکحة غاویةکهول دمشق و شبانهااحب ا...
-
مشک
لغتنامه دهخدا
مشک . [ م َ ] (اِ)خیک سقایان . (آنندراج ). قربه . (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ). رکوه . قندید. غرب . غاویه . اناب . (منتهی الارب ). در پهلوی مشک ، و آن اصلاً بمعنی چرم ، مخصوصاً چرمی که در آن آب ریزند و سپس بصورت «مشک اپرزین » در پهلوی ... درآمده بم...