کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاوی
/qāvi/
معنی
گمراه و نومید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ضال، فریفته، گمراه، منحرف، منحط ≠ هادی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاوی
واژگان مترادف و متضاد
ضال، فریفته، گمراه، منحرف، منحط ≠ هادی
-
غاوی
لغتنامه دهخدا
غاوی . (ع ص ) نعت فاعلی از غوایت . گمراه . بی راه . ضال . ج ، غواة، غاوون ، غاوین . || نومید. (منتهی الارب ). || (اِ) دیو. و منه : یتبعهم الغاوون ؛ ای الشیاطین او من ضل ّ من الناس او الذین یحبون الشاعر اذا هجا قوماً او محبوه لمدحه ایاهم بما لیس فیهم ...
-
غاوی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) گمراه . ج . غاوون ؛ غوات .
-
غاوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: غُواة] [قدیمی] qāvi گمراه و نومید.
-
جستوجو در متن
-
غوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غُواة، جمعِ غاویّ] [قدیمی] qovāt = غاوی
-
غاوون
لغتنامه دهخدا
غاوون . (ع ص ، اِ) ج ِ غاوی ، در حالت رفعی . (آنندراج ) : الشعرا یتبعهم الغاوون . (قرآن 224/26). رجوع به غاوی شود.
-
غاویة
لغتنامه دهخدا
غاویة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث غاوی . رجوع به غاوی شود. || (اِ) توشه دان . (منتهی الارب ). || مشک که در آن آب باشد. (منتهی الارب ).
-
غواة
لغتنامه دهخدا
غواة. [ غ ُ ] (ع ص ،اِ) ج ِ غاوی . (اقرب الموارد). گمراهان : افیقواافیقوا یا غواة، فانمادیاناتکم مکر من القدماء. ابوالعلاء معری .رجوع به غاوی شود.
-
منحط
واژگان مترادف و متضاد
۱. انحطاطیافته، پست، غاوی، فرومایه ۲. فاسد، گمراه، منحرف
-
گمراه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ضال، غاوی، منحرف، منحط، ویلان، ۲. کژراه، سیاهدل، فاسد، ۳. ملحد ≠ مهتدی
-
فریفته
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته، غاوی، مجذوب، مفتون، وامق ۲. فریبخورده، گولخورده
-
غَاوِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
گمراهان (کلمه غاوون جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوي و مصدرش غي است و غي معنايش خلاف معناي رشد است و رشد به معناي رسيدن به واقع است و رشيد کسي را گويند که اهتمام نميورزد مگر به آنچه که حق و واقع باشد و در نتيجه غوي کسي است که راه باطل را برود و از راه...
-
غَاوُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
گمراهان (کلمه غاوون جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوي و مصدرش غي است و غي معنايش خلاف معناي رشد است و رشد به معناي رسيدن به واقع است و رشيد کسي را گويند که اهتمام نميورزد مگر به آنچه که حق و واقع باشد و در نتيجه غوي کسي است که راه باطل را برود و از راه...
-
غوات
لغتنامه دهخدا
غوات . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) غُواة. ج ِ غاوی . (اقرب الموارد). گمراهان و نادانان و تباهکاران . رجوع به غُواة شود : بداند که مرارت آن کأس و حرارت آن بأس کافه ٔکفار را عام است ، واو چون دیگر غوات ولات هند در آن مشارک و مساهم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 127...