کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غامضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غامضة
لغتنامه دهخدا
غامضة. [ م ِ ض َ ] (ع ص ) تأنیث غامض . رجوع به غامض شود. || دارٌغامضة؛ سرای که بر راه نافذ نباشد. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
غامضه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غامضَة، مؤنثِ غامض، جمع: غوامض] [قدیمی] qāmeze =غامض
-
جستوجو در متن
-
غوامض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qavāmez ۱. [جمعِ غامض] = غامض۲. [جمعِ غامضه] = غامضه
-
غوامض
فرهنگ فارسی معین
(غَ مِ) [ ع . ] (ص .) جِ غامض و غامضه .
-
غوامض
لغتنامه دهخدا
غوامض . [ غ َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غامِض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمینهای هموار. زمینهای پست نرم و زمینهای مغاک . (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). رجوع به غامض شود. || شتربچگان . یکی آن غامض است . (از تاج العروس ). || ج ِ غامض...
-
دلخون
لغتنامه دهخدا
دلخون . [ دِ ] (ص مرکب ) اندوهگین . غمناک . دل آزرده . محزون . غمین . آرزده دل . رنجیده خاطر. || کنایه از مهجور و مشتاق .(برهان ) (آنندراج ). || متفکر در حل مسائل غامضه و امور عظیم . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
صعاب
لغتنامه دهخدا
صعاب . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَعب : تازه شود صورت دین را جبین سهل شود شیعت حق را صعاب . ناصرخسرو.گرچه صعب است عمل از قبل بوی بهشت جمله آسان شود ای پور پدر بر تو صعاب . ناصرخسرو.و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده . (جهانگشای جوینی ). و چون همت ...
-
غامض
لغتنامه دهخدا
غامض . [ م ِ ](ع ص ) زمین پست نرم . زمین مغاک . ج ، غوامض . (منتهی الارب ). زمین هموار. (مهذب الاسماء). || مرد سست حمله . || سخن پوشیده و دور، خلاف واضح . (منتهی الارب ): کلام غامض ؛ سخن پوشیده و دور. سخن باریک معنی . (صراح ). گفتار مشکل ، دشوار، سخت...
-
مسأله
لغتنامه دهخدا
مسأله . [ م َ ءَ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) مسألت . مسألة. حاجت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخواست . نیاز. خواهش . ج ، مسائل . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || یکی از مطالب علمی و بیشتر فقهی . سوءالهای فقهی . (یادداشت مرحوم دهخدا). قضیه ٔ علمی . سؤ...
-
نهفته
لغتنامه دهخدا
نهفته . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ، اِ) پوشیده . پوشانده : ز می مست هموار خفته بدی به دستار چین سرنهفته بدی . فردوسی .چاهی است جهان ژاژ و سرنهفته وز چاه نهفته بتر نباشد. ناصرخسرو. || مخفی . مستور. ناشناخته : هنر نهفته چوعنقا بماند از آن...
-
استدراج
لغتنامه دهخدا
استدراج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن بسوی چیزی بتدریج . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج . (منتهی الارب ). اندک اندک نزدیک آوردن . پایه پایه برآوردن . || فریب دادن کسی را. || گردانیدن و غلطانیدن باد سنگ ریزه ها را بر زمین . (از منتهی الارب )....