کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غال
/qāl/
معنی
۱. شکاف کوه.
۲. آغل گوسفند در کوه.
۳. سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال . (اِ) خانه . منزل . (فرهنگ فارسی معین ).- پشه ٔ غال ؛ پشه دار و جای پشه .- || نام درخت نارون است که آن را شجرة البق گویند و ترکیبی از همین ریشه است . رجوع به پشه غال شود.
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال . (اِ) سوراخ گوسفندان در کوه . (لغت فرس اسدی ). مغاره ای که شبانان به جهت شبها خوابیدن گوسفندان در صحرا و دامن کوه سازند. (برهان ). شکاف کوه و مغاکی که حیوانات شب در آن خسبند و متبدل غار است . (انجمن آرا) (آنندراج ). سوراخی باشد که جانوران صحرایی...
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال . [ غال ل ] (ع اِ) زمین پست درختناک . || روییدنگاه سلم و طلح . || گیاهی است . ج ،غلان در همه ٔ معانی . || خانه ٔ چلپاسه . || (ص ) بعیرٌ غال ؛ شتر تشنه . (منتهی الارب ).
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال . قال .- به غال گذاشتن کسی را ؛ با فریب او را ضامن دین خود کردن .- غال گذاشتن کسی را ؛ کنایه از فریفتن او را. و رجوع به ترکیب غال گذاشتن در ردیف خود شود.
-
غال
لغتنامه دهخدا
غال .[ غال ل ] (اِخ ) رودباری است . (منتهی الارب ). غالة.
-
غال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - غار، شکاف کوه . 2 - جای خواب گوسفندان در کوه . 3 - سوراخی در زمین که جانورانی مانند روباه و شغال در آن زندگی می کنند.
-
غال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خانه ، منزل . 2 - آشیانة زنبور.
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غار› [قدیمی] qāl ۱. شکاف کوه.۲. آغل گوسفند در کوه.۳. سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد.
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāl[l] ۱. زمین پست و پردرخت.۲. سوراخ چلپاسه؛ خانۀ چلپاسه.
-
واژههای مشابه
-
غال سنگ
لغتنامه دهخدا
غال سنگ . [ س َ ] (اِ مرکب ) حجر غاغاطیس . رجوع به غاغاطیس شود.
-
غال کندن
لغتنامه دهخدا
غال کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غال ِ کاری را کندن ، در تداول عامه ، به پایان بردن . تمام کردن .
-
غال گذاشتن
لغتنامه دهخدا
غال گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کسی را غال گذاشتن ، در تداول عامه ، به منتظر گذاشتن .
-
غال کاری
لغتنامه دهخدا
غال کاری . (حامص مرکب ) در تداول عامه به معنی تجزیه ٔ طلا از خاک و چیزهای دیگر بکار میرود.
-
پشه غال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (ص .) جایی که پشه زیاد دارد. 2 - (اِ.) درختی از نوع نارون که پشة بسیار به خود جذب می کند.