کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاضرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاضرة
لغتنامه دهخدا
غاضرة. [ ض ِ رَ ] (اِخ ) ابن حبشیةبن کعب ، من خزاعة من الازد، من قحطان : جد جاهلی ، من نسله عمران بن الحصین . (الاعلام زرکلی ج 2 ص 756).
-
غاضرة
لغتنامه دهخدا
غاضرة. [ ض ِ رَ ] (اِخ ) ابن عروة. ابوعرابة. تابعی است .
-
غاضرة
لغتنامه دهخدا
غاضرة. [ ض ِ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از بنی اسد. || حیی است از صَعصعة. || بطنی است از بنی ثقیف . (منتهی الارب ).
-
غاضرة
لغتنامه دهخدا
غاضرة. [ ض ِ رَ ] (اِخ ) نام دختر جرهم که او را قیدار فرزند اسماعیل جدّ اعلای حضرت رسول اکرم (ص ) به سبب خوابی که دید به زنی گرفت و دیگر اجداد رسول اکرم (ص ) از پسری که قیدار از غاضرة آورد نسلاً بعد نسل بوجود آمدند: قیدار پادشاه بود و او را هفت خصلت ...
-
واژههای مشابه
-
حزن غاضرة
لغتنامه دهخدا
حزن غاضرة. [ ح َ ن ِ رَةَ ] (اِخ ) بدانسوی حزن بنی یربوع است . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
ام سخل
لغتنامه دهخدا
ام سخل . [ اُم ْ م ِ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در بنی غاضره . (از معجم البلدان ).
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع َ ] (اِخ ) تپه ای است بسوی نیر بنی غاضرة. و گویند کوهی است . و گویند نام یک وادی است . و گویند جایگاهی است در نجد. (از معجم البلدان ).
-
ذهل
لغتنامه دهخدا
ذهل . [ ذُ ] (اِخ ) ابن عامربن یعرب بن قحطان . پدر غاضرة زوجه ٔقیداربن اسماعیل . رجوع به تاریح سیستان ص 46 شود.
-
حزن بنی جعده
لغتنامه دهخدا
حزن بنی جعده . [ ح ِ ن ِ ب َ ج َ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است و گفته اند که حزن غاضرة میان این حزن و حزن بنی یربوع واقع است . (معجم البلدان ).
-
اشرس
لغتنامه دهخدا
اشرس . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن غاضرة کندی . از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود. رجوع به الاصابه ج 1 ص 5 و قاموس الاعلام ج 2 ص 973 شود.
-
علی عبشمی
لغتنامه دهخدا
علی عبشمی . [ ع َ ی ِ ع َ ش َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص بن ربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن امیه ٔ قرشی عبشمی . وی فرزند زینب علیهاالسلام و سبط پیغمبر (ص ) بود و در بنی غاضرة ارتضاع کرد. گویند که پیغمبر (ص ) در روز فتح وی را بر اشتر خویش سوار کرده بود. ابن من...
-
غاضریة
لغتنامه دهخدا
غاضریة. [ ض ِ ری ی َ ] (اِخ ) منسوب است به غاضرة از بنی اسد و آن قریه ای است از نواحی کوفه ، نزدیک کربلاء. (معجم البلدان یاقوت حموی ) در حبیب السیر ضمن شرح حالات امام حسین علیه السلام آرد: و بعد از مراجعت عمر اهل قریه ٔ غاضریه اجساد شهدا را در همان س...
-
ذوبحار
لغتنامه دهخدا
ذوبحار. [ ] (اِخ )جایگاهی است به نجد. و هم موضعی است نزدیک شعب جبلة. و یکی از جنگهای مدهش ومعروف عرب بدانجا بود و یوم ذوبحار مشهور است . و این جنگ موسوم بحرب داحس و غبرا بین بنی عبس و بنی عامر و بنی ذبیان بوده است . و جبله ، تلی است میان شریف و شرف ....