کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاشیه بر دوش کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حربه بر دوش
لغتنامه دهخدا
حربه بر دوش . [ ح َ ب َ / ب ِ ب َ] (ص مرکب ) که حربه بر دوش دارد. مسلح : میباش چو خارحربه بر دوش تا خرمن گل کشی در آغوش .نظامی .
-
بر دوش گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ علي عاتِقِهِ
-
بر و دوش
فرهنگ گنجواژه
آغوش، تن و بدن.
-
پیمانه بر سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
پیمانه بر سر کشیدن . [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ ب َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از یکباره شراب خوردن . (آنندراج ) : دامن صحبت مده از کف که دوران بهارنیست چندانی که گل برسر کشد پیمانه را.صائب .
-
در بر کشیدن
لغتنامه دهخدا
در بر کشیدن . [ دَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در کنار گرفتن . در آغوش کشیدن : چو لهراسب گفتار دستان شنیدبراو آفرین کرد و در بر کشید. فردوسی .خودپرستی چو حلقه بر درنه بیخودی را چو حله در بر کش .خاقانی .
-
ساغر بر تارک کشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر بر تارک کشیدن . [ غ َ ب َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر سر کشیدن . شراب خوردن بیکبار چنانکه از آن چیزی نماند. یا بکمال شوق و رغبت خوردن . (آنندراج ). پیاله را خالی کردن . تا ته جام نوشیدن . با اشتیاق و با ولع جام را سرکشیدن . لاجرعه سرکشی...
-
ساغر بر سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر بر سر کشیدن . [ غ َ ب َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر تارک شکستن .(آنندراج ). تا ته جام نوشیدن . با اشتیاق و ولع جام را سرکشیدن . لاجرعه سرکشیدن . (استینگاس ) : رشک می آید مرا برآنکه در گلشن سلیم ساغری برسرکشد بیهوش گردد همچو گل .محمدقلی...
-
افسار بر سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
افسار بر سر کشیدن . [ اَ ب َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اسب را لجام انداختن . (آنندراج ) : خصم ار ز مرتبت خر عیسی شود چه شدخواهم کشید بر سرش افسار دشمنی .واله هروی (از آنندراج ).
-
اندر بر کشیدن
لغتنامه دهخدا
اندر بر کشیدن . [ اَ دَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در آغوش کشیدن . در آغوش گرفتن . در بر کشیدن : گفت من سوزیده ام زآن آتشی تو مگر اندر بر خویشم کشی چونکه شیر اندر بر خویشش کشیددر پناه شیر تا چه می دوید. مولوی .و رجوع به در برکشیدن وکشیدن شود.
-
بر روی کشیدن
لغتنامه دهخدا
بر روی کشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حریف دروکش کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ) : نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشدشور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد.سلیم (آنندراج ).
-
بر سیخ کشیدن
لغتنامه دهخدا
بر سیخ کشیدن . [ ب َ ک َدَ ] (مص مرکب ) بسیخ کشیدن . برسیخ زدن : در همان گرمی کشد برسیخ تا نخجیر راناوکش را شصت صاف او ترازو کرده است .فطرت (از آنندراج ).
-
خط بر آب کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر آب کشیدن . [ خ َ ب َک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کار بیفایده کردن . || امر دشوار و صنعت عجیب نمودن . (غیاث اللغات ).
-
خط بر خاک کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر خاک کشیدن . [ خ َ ب َ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار عجز و خجالت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خط بر زمین کشیدن : گل ز انفعال رویش در خاک گشته پنهان ریحان ز شرم خطش بر خاک خط کشیده .صائب (از آنندراج ).
-
خط بر دیوار کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر دیوار کشیدن . [ خ َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حفظ اعداد کردن . (آنندراج ) : می کشم در حساب وعده ٔ اوخط ز مژگان همیشه بر دیوار. شاپور (از آنندراج ).|| کسی را بخطا و عیب منسوب کردن . (آنندراج ).
-
خط بر زمین کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر زمین کشیدن . [ خ َ ب َ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار عجز و خجالت کردن . (آنندراج ). خط بر خاک کشیدن : تا صف مژگان آهو چشم ما را دیده ست خط بمژگان بر زمین خورشید تابان می کشد.صائب (از آنندراج ).