کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاشیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاشیه
/qāšiye/
معنی
۱. هشتادوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۶ آیه.
۲. [قدیمی] نوعی جامه.
۳. [قدیمی] روپوش زین اسب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پوشش، زینپوش، غشا، نقاب
۲. رستاخیز، قیامت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاشیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوشش، زینپوش، غشا، نقاب ۲. رستاخیز، قیامت
-
غاشیه
لغتنامه دهخدا
غاشیه . [ ی َ ] (ع اِ) زین پوش . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ). پوشش زین . (منتهی الارب ). پرند. ج ، غواشی . جناغ . (تفلیسی ). دفنوک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). || جامه ٔ نگارین یا ساده بوده است که چون بزرگ...
-
غاشیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . غاشیة ] (اِ.) 1 - سورة هشتادو هشتم از قرآن کریم دارای بیست و شش آیه . 2 - روپوش زین . 3 - قیامت .
-
غاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غاشیَة] qāšiye ۱. هشتادوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۶ آیه.۲. [قدیمی] نوعی جامه.۳. [قدیمی] روپوش زین اسب.
-
واژههای مشابه
-
غَاشِيَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشاننده
-
غاشیه بردوش
لغتنامه دهخدا
غاشیه بردوش . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ص مرکب ) کنایه از مطیع و فرمان بردار. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 43) : هست اسم علمت نام رسول قرشی که بد از مرکب او غاشیه بردوش سروش .سوزنی .
-
غاشیه دار
لغتنامه دهخدا
غاشیه دار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) خادم و مطیع. (آنندراج ) : مشتری اندر نمازگاه مر او راپیشرو و جبرئیل غاشیه دار است . ناصرخسرو.گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غاشیه دار آید. ناصرخسرو.غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب غالیه سای است باد بر ...
-
غاشیه داری
لغتنامه دهخدا
غاشیه داری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) اطاعت و فرمانبری : وان بدر که نام او منیر است در غاشیه داریش حقیر است . نظامی .چون تک ابلق به تمامی رسیدغاشیه داری به نظامی رسید. نظامی .احمد حنبل که امام جهان بود و سیصد هزار حدیث حفظ داشت به شاگردی او درآمد و...
-
غاشیه کش
لغتنامه دهخدا
غاشیه کش . [ ی َ / ی َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) برنده ٔ غاشیه . کشنده ٔ غاشیه . حامل غاشیه : مقرعه زن گشت رعد مقرعه ٔ او درخش غاشیه کش گشت باد غاشیه ٔ او دیم . منوچهری .این غاشیه کش گشته پیش غالب این بسته میانک به پیش بطام . ناصرخسرو.زیر رکابش نگر حلقه...
-
غاشیه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خدمت کردن ، فرمانبرداری کردن .
-
غاشیه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - خادم . 2 - مطیع .
-
غاشیه کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) [ ع . ] (ص فا.) خادم .
-
غاشیه بردوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāšiyebarduš ۱. آنکه غاشیۀ بزرگان را بر دوش حمل کند۲. [مجاز] مطیع؛ فرمانبردار.
-
غاشیه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāšiyedār ۱. خادمی که مٲمور نگهداری زینپوش اسب مخدوم است.۲. [مجاز] خادم مطیع و فرمانبردار که در سفر همراه مخدوم خود باشد.