کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاشی
لغتنامه دهخدا
غاشی . (ع ص ) بی هوش . (منتهی الارب ) : قل للذی انا فی هواه غاش صاد الفؤاد بصدغه الجماش .ابومنصور ثعالبی (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
واژههای مشابه
-
غاش غاشی
لغتنامه دهخدا
غاش غاشی . (اِ) نام درختی است در نور مازندران .
-
واژههای همآوا
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِ) پشیز. هیچکاره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پشیز هیچکاره که رائج نباشد. رجوع به قاش شود. || (ع ص ) پوست بازکننده . (ناظم الاطباء). قاشر.
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِخ ) احمدبن علی ادیب . مردی دانشمند بود که در ادبیات و تاریخ دست داشت . تألیفات نیکوئی دارد. از وی ابونصر طاهربن مهدی طبری روایت دارد. (الانساب سمعانی ).
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِخ ) عیسی . وی ازشاعران و محدثان است که با احمدبن حنبل معاشرت داشت . گویند نام وی عسیس است و برخی نام او را عباس بن فضل گویند. ابوالفرج اصفهانی گوید: وی از مردم مدائن است . و قاشی شبیه به نسبت میباشد. (الانساب سمعانی ).
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِخ ) یکی از پسران اوکدای قاآن است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 48).
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . [ شی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قاشان معرب کاشان . (الانساب سمعانی ). قاشانی . کاشی . کاشانی .
-
جستوجو در متن
-
باشنگ
لغتنامه دهخدا
باشنگ . [ ش َ ] (اِ) خوشه ٔ انگور آویزان ازدرخت را گویند عموماً. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوشه ٔ انگور بود. (لغت فرس اسدی ). خوشه ٔ آویزان از درخت . (انجمن آرای ناصری ). خوشه ٔ انگور که برتاک باشد. (معیار جمالی ) : چو مشک ب...