کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاش
/qāš/
معنی
عاشق؛ فریفته؛ شیفته: ◻︎ خویشتن پاک دار بیپرخاش / هیچکس را مباش عاشق غاش (رودکی: ۵۴۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاش
لغتنامه دهخدا
غاش . (ص ) عاشق . دوستدار. عاشق غاش ؛ عاشق تمام . فتنه ٔ غاش ؛ بغایت فتنه . (فرهنگ اسدی ). هر که بر کسی فتنه بود و عاشق بغایت . گویند فتنه ٔ غاش و عاشق غاش است و مانند آن . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). عاشق غاش ؛ فتنه . (صحاح الفرس ). بغایت شیفته . ...
-
غاش
لغتنامه دهخدا
غاش . [ غاش ش ] (ع ص ) نعت فاعلی از غش . غش کننده ، مقابل مغشوش . || خائن . || کینه ور. || خادع . (منتهی الارب ).
-
غاش
فرهنگ فارسی معین
(ص .) فریفته ، عاشق .
-
غاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = غاوش : 1 - خیار بزرگی که برای تخم نگاه دارند. 2 - خوشة انگور نارسیده ؛ غوره .
-
غاش
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - غش کننده . 2 - کسی که مردم را بفریبد.
-
غاش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qāš عاشق؛ فریفته؛ شیفته: ◻︎ خویشتن پاک دار بیپرخاش / هیچکس را مباش عاشق غاش (رودکی: ۵۴۶).
-
غاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غاشّ] [قدیمی] qāš کسی که مردم را بفریبد؛ خدعهکننده؛ فریبکار؛ خائن.
-
واژههای مشابه
-
غاش غاشی
لغتنامه دهخدا
غاش غاشی . (اِ) نام درختی است در نور مازندران .
-
واژههای همآوا
-
قاش
واژگان مترادف و متضاد
برش، ترک، قاچ، کرج، لزگه، لغزه
-
قاش
فرهنگ فارسی معین
قاش (ص مر. ق مر.) پاره پاره ، قطعه قطعه .
-
قاش
لغتنامه دهخدا
قاش . (اِخ ) قصبه و مرکز بخشی است در افغانستان در جانب شرق سیستان و 275هزارگزی مغرب رودخانه ٔ هیرمند در ساحل چپ نهر قاشرود از توابع هیرمند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
قاش
لغتنامه دهخدا
قاش . (اِخ ) قصبه ای است در ترکیه در ولایت قونیه در سنجاغ تکه و در 62هزارگزی انطاکیه واقع است . بخش قاش ناحیه ٔ مثلثی شکلی است که در منتهای جنوب غربی ولایت مزبور قرار دارد و از شمال شرق به بخش المالی همان ولایت و از غرب به ولایت آیدین از سنجاغ من تشا...
-
قاش
لغتنامه دهخدا
قاش . (ترکی ، اِ) قسمت جلو زین اسب که از چوب یا شاخ یا فلز سازند. قاش زین ، قاچ زین (کاتب ). کوهه ٔ زین . قرپوش .- امثال : قاش زین را بگیر زمین نخوری ، اسب سواری پیشکشت .|| ابرو. (غیاث ).