کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاز کردن
معنی
(کَ دَ) (مص م .) پنبه یا پشم را برای ریسیدن آماده کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاز کردن
لغتنامه دهخدا
غاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غاژ کردن . پشم یا پنبه کردن جامه ، تا بار دیگر ریسند. پنبه دانه از پنبه بیرون کردن و پشم را زدن و مهیا ساختن از برای رشتن . (برهان ). دانه از پنبه جدا کردن و پشم مهیای ریسیدن ساختن . رجوع به غاز شود. (آنندراج ) (انجمن...
-
غاز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) پنبه یا پشم را برای ریسیدن آماده کردن .
-
واژههای مشابه
-
غاز و غاز
فرهنگ گنجواژه
صدای پرندگان.
-
غاز ابومجاهد
لغتنامه دهخدا
غاز ابومجاهد. [ اَ م ُ هَِ ] (اِخ ) در کتاب البیان و التبیین چ حسن السندوبی 1351 هَ . ق . ص 305 در باب «ما ذکروافیه من انه اثرالسیف یمحو اثر الکلام » آرد: قالوا اربعة تشتد معاشرتهم : الرجل المتوانی و الرجل العالم والفرس المرح و الملک الشدید المملکة و...
-
غاز چراندن
لغتنامه دهخدا
غاز چراندن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بیکاری است .
-
نیم غاز
لغتنامه دهخدا
نیم غاز. (اِ مرکب ) پولی معادل یک چهارم جندک و یک دهم شاهی . رجوع به غاز شود.
-
Anser erythropus
غاز پاقرمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ اردکیان و راستۀ غازسانان با پیشانی شیبدار و حلقۀ چشمان زرد و پاهای قرمز
-
Anas formosa
غاز تایوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
-
Anser cygnoides
غاز قویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای بزرگ از اردکیان و راستۀ غازسانان با گردن نسبتاً دراز و پاهای بلند و پرهای خاکستری روشن
-
شاه غاز
لغتنامه دهخدا
شاه غاز. (اِخ ) دهی از دهستان دهدز شهرستان اهواز. دارای 77 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
گوشت غاز
دیکشنری فارسی به عربی
اوزة
-
ماده غاز
دیکشنری فارسی به عربی
اوزة
-
چِندِر غاز
لهجه و گویش تهرانی
پول کم
-
Chloephaga rubidiceps
غاز خاکشیخوار سریاقوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن خاکستری و طوق تیرۀ مایل به قرمز