کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غازی خان مهلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غازی خان مهلی
لغتنامه دهخدا
غازی خان مهلی . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) یا محلی نام یکی از امرای افغانی . رجوع به تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته صص 234 - 238 شود.
-
واژههای مشابه
-
غازي
دیکشنری عربی به فارسی
گازي , بخاري , لطيف , گازدار , دو اتشه
-
غازی اسپ
لغتنامه دهخدا
غازی اسپ . [ اَ ] (اِ مرکب )قسمی از مأکولات اهل توران . (آنندراج ) : غازی اسپ و سر گاو و شکنبه ٔ اُشترمیخور ای مردک خر مر به خاطر کم آر. بسحاق اطعمه .رجوع به غازی شود.
-
غازی اول
لغتنامه دهخدا
غازی اول . [ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین از اتابکان موصل از سال 541 تا 544 هَ . ق . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 144). رجوع به غازی بن عمادالدین زنگی شود.
-
غازی ثانی
لغتنامه دهخدا
غازی ثانی . [ ی ِ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین . از اتابکان موصل از سال 1169 تا 1180 م . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 144).
-
غازی خیری
لغتنامه دهخدا
غازی خیری . (اِ مرکب ) نوعی سکه . رجوع به غازی شود.
-
غازی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
غازی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) امیر دولتشاه بن علاءالدولة بختیشاه الغازی السمرقندی . مؤلف کتاب تذکرة الشعراء معروف به تذکره ٔ دولتشاه که در سال 892 هجری آن را تألیف کرده است و یکبار در هند و بار دیگر در تاریخ 1318 هَ . ق . / 1900 م . به ...
-
غازی شاه
لغتنامه دهخدا
غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اختیارالدین غازی شود.
-
غازی عتیق
لغتنامه دهخدا
غازی عتیق . [ ع َ ] (اِ مرکب ) نوعی سکه . رجوع به غازی شود.
-
غازی قزوینی
لغتنامه دهخدا
غازی قزوینی . [ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) (ملا...) پدرملاخلیل قزوینی و ملا محمد باقر قزوینی که هر دو از مؤلفین بزرگ قرن یازدهم و مترجمین کتب بسیار بزبان فارسی هستند. رجوع به خلیل قزوینی و محمد صالح قزوینی در این لغتنامه و به نجوم السماء ص 101 و 106 شود.
-
غازی قلندر
لغتنامه دهخدا
غازی قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) نامرادی درویش نهاد و عاشق پیشه است و شعر را هم نامردانه گوید. در سمنان اقامت داشت و این ابیات از اوست :زمانه چون تو ستمکاره ای بدست آوردعجب که یک دل آسوده در جهان ماند.نام لیلی به سر تربت مجنون مبریدبگذارید که دیوانه...
-
غازی گرای
لغتنامه دهخدا
غازی گرای . [ گ ِ ] (اِخ ) نام سه تن از خانان و امرای قرم (کریمه ) که به عنوان غازی گرای اول (در 929 هَ . ق . سلطنت کرده ) و غازی گرای دوم (1002- 1017) و غازی گرای سوم (1117-1119 هَ . ق .) یاد شده اند. قلمرو حکم رانی این طایفه بلاد بلغار و درآخر کار ...
-
غازی ویلوق
لغتنامه دهخدا
غازی ویلوق . (اِخ ) از امراء دیاربکر در قرن دوازدهم هجری . (النقود العربیة ص 128).
-
gooseneck 2, pacific iron
گردنغازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی اتصال شبیه به گردن غاز که از آن برای بستن کفیهای غلتکی به کشنده استفاده میشود