کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غازغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غازغان
/qāzqān/
معنی
= قازغان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غازغان
لغتنامه دهخدا
غازغان . (ترکی ، اِ) دیگ بزرگ مسی که گوسفندداران صحرانشین و مردم ده برای جوشاندن شیر و دوغ از آن استفاده کنند و در شهرها برای پختن آش و آبگوشت و کله پاچه در دکانهای عمومی بکار برند. مرجل . (منتهی الارب ). و رجوع به غزغن شود.
-
غازغان
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) دیگ بزرگ مسی .
-
غازغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] qāzqān = قازغان
-
واژههای همآوا
-
قازقان
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) = قازغان . قزقان . قزغان . خاژغان . غزغن . قازگان : دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند، پاتیل .
-
قازغان
لغتنامه دهخدا
قازغان . (ترکی ، اِ) دیگ مسین . (لطائف ). و در غرائب اللغات نوشته که قزغان به معنی ظرف آهنین است که در آن روغن انداخته چیزی بریان نمایند. آن را کراهی گویند. (آنندراج ). دیگ بزرگ را گویند که در آن چیزی پزند. گویند این لغت ترکی است . (برهان ) : در حدیث...
-
قازقان
لغتنامه دهخدا
قازقان . (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. در22هزارگزی شمال خاوری فریمان و 22هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس و در جلگه واقع هوای آن معتدل است ، 964 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن بنشن و غلات و چغندر و تریاک ...
-
قازقان
لغتنامه دهخدا
قازقان . (ترکی ، اِ) دیگ بزرگ و این ظاهراً ترکی است و بجای قاف دوم به کاف نیزآمده و خاژغان به خاء معجمه و زای فارسی نیز مستعمل . (آنندراج ). رجوع به قازغان و غازغان و غزغن شود.
-
قازغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قزغان، غازغان، غزغان، غزغن› [قدیمی] qāzqān دیگ؛ پاتیل: ◻︎ در حدیث دیگر این دل دان چنان / کآب جوشان زآتش اندر قازغان (مولوی: ۳۹۹).
-
جستوجو در متن
-
قازقان
لغتنامه دهخدا
قازقان . (ترکی ، اِ) دیگ بزرگ و این ظاهراً ترکی است و بجای قاف دوم به کاف نیزآمده و خاژغان به خاء معجمه و زای فارسی نیز مستعمل . (آنندراج ). رجوع به قازغان و غازغان و غزغن شود.