کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاریقون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاریقون
/qāriqun/
معنی
نوعی قارچ که بر روی تنه یا درون بعضی درختان کهنه و سالخورده و پوسیده مانند درخت بلوط و انجیر میروید. در طب برای معالجۀ امراض معده، کبد، سپرز، قولنج، و دفع سم به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاریقون
لغتنامه دهخدا
غاریقون . (معرب ، اِ) یکی از اجزای مسهل است و آن دو قسم می باشد: نر و ماده . گویند ماده ٔ آن بهتر است و تریاق همه ٔ زهرهاست ؛ و در مؤیدالفضلا به این معنی با زای نقطه دار آمده است . (برهان قاطع). یعزی استخراجه الی افلاطون و هو رطوبات تتعفن فی باطن ما...
-
غاریقون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹اغاریقون› (زیستشناسی) qāriqun نوعی قارچ که بر روی تنه یا درون بعضی درختان کهنه و سالخورده و پوسیده مانند درخت بلوط و انجیر میروید. در طب برای معالجۀ امراض معده، کبد، سپرز، قولنج، و دفع سم به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
حب غاریقون
لغتنامه دهخدا
حب غاریقون . [ ح َب ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) درد مفاصل و استسقاء را مفید بود و فرنکیه و بلخیه را سودمند آید. صفت آن : صبر سقوطری و افتیمون از هر یک شش درم ، غاریقون چهار درم ، سقمونیا یک درم ، ایرسا و انیسون از هر یک دو درم ، همه را کوفته و بیخته به آب خال...
-
جستوجو در متن
-
اغاریقون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'aqāriqun = غاریقون
-
آغاریقون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) 'āqāriqun = غاریقون
-
اغاریقون
لغتنامه دهخدا
اغاریقون . [ اَ ] (اِ) مأخوذ از یونانی غاریقون . (ناظم الاطباء). رجوع به غاریقون شود.
-
meadow mushroom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ علفزار، قارچ خوراکی معمولی، غاریقون
-
آغاریقون
لغتنامه دهخدا
آغاریقون . (معرب ، اِ) (از یونانی آگاریکوس ) غاریقون . قسمی سماروغ (قارچ ) که در جوف اشجار سال خورد پوسیده مانند انجیر و جمیز پدید آید، چنانکه قاو بر درخت بلوط پیدا شود. و رجوع به غاریقون شود.
-
کلکلانه
لغتنامه دهخدا
کلکلانه . [ ک َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلکلانج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صفت کلکلانه ٔ سرد، که در این علت سود دارد بگیرند، برگ مازریون و هلیله ٔ زرد مقشر و غاریقون ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دواء الکرکم تألیف محمد زکریا،...
-
حب صبر
لغتنامه دهخدا
حب صبر. [ ح َب ْ ب ِ ص َ ] (ع اِ مرکب ) صداع و درد معده را نفع دهد. صفت آن : سقوطری یک مثقال ، تربد یک درم ، حب النیل و غاریقون و انیسون از هر یک نیم درم ، تخم حنظل و نمک هندی از هر یک دانگی و نیم ، کتیره و مقل از هر یک درمی ، همه را کوفته و بیخته به...
-
حب اصطمحیقون
لغتنامه دهخدا
حب اصطمحیقون . [ ح َب ْ ب ِ اِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اکثری از مرضهای بلغمی و سوداوی را نفع دهد و اخلاط مختلفه را از دماغ و بدن به اسهال دفع کند، صفت آن ایارج فیقرا ده درم پوست هلیله ٔ زرد و افتیمون و غاریقون و بسفایج و نمک هندی از هر یک دو در...
-
حب سورنجان
لغتنامه دهخدا
حب سورنجان . [ ح َب ْ ب ِ رِ ] (اِ مرکب ) معجونی است از صبر سقوطری و تربد مجوف سفید تراشیده ، سورنجان مصری از هر یک ، یک مثقال ، ماهی زهرج یک درم ، حب النیل ، غاریقون از هر یک نیم درم ، کتیرا، نمک هندی ، شحم حنظل از هر یک دانگی ،کوفته و بیخته و به آب...
-
حب الایارج
لغتنامه دهخدا
حب الایارج . [ ح َب ْ بُل ْ اَ رِ ] (ع اِ مرکب ) داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ینسب الی ابن ماسوا (شاید: ماسویه ) و لم یثبت . ینفع من امراض الدماغ الباردة خصوصاً عن البلغم و یحد البصر و ینقی المعدة. و صنعته : ایارج فیقرا، سته . اهلیلج اصفر، خمسة. ت...