کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غارتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غارتی
/qārati/
معنی
۱. غارتگر.
۲. غارتشده؛ چیزی که از طریق غارت به دست آمده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غارتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به غارت) [عربی. فارسی] qārati ۱. غارتگر.۲. غارتشده؛ چیزی که از طریق غارت به دست آمده باشد.
-
واژههای مشابه
-
hoard of loot
دفینۀ غارتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعهای از اشیایی که در جریان یک شبیخون غارت شدهاند و بعد آن را دفن کردهاند
-
جستوجو در متن
-
plunderable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غارتگر، چپاول پذیر، غارتی
-
قارَتى
لهجه و گویش بختیاری
qârati غارتى، اموال غارت شده.
-
تالان تالان کردن
لغتنامه دهخدا
تالان تالان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاراج و غارتی سخت کردن . رجوع به تالان و تالان تالان و تالان تالان بودن و تالان تالان شدن شود.
-
تالان تالان بودن
لغتنامه دهخدا
تالان تالان بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) تاراج و غارتی سخت بودن . غارت و تاراج بسیار بودن .- امثال : حال که تالان تالان است صد تومان هم زیر پالان است .رجوع به تالان و تالان تالان و تالان تالان شدن و سایر ترکیبات آن شود.
-
منهوب
لغتنامه دهخدا
منهوب . [ م َ ] (ع ص ) خواسته ٔ شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مطلوب معجل . (از اقرب الموارد). || تاراج شده و به غارت برده شده . (ناظم الاطباء). مال غارتی . غارت شده . تاراج شده . بغارتیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شادمانگی
لغتنامه دهخدا
شادمانگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) شادمانی : تا نماز شام غارتی آوردند و همه می بخشیدند و منجم مالی یافت صامت و ناطق و کاغذها و دویت خانه ٔ سلطانی گرد کردند و بیشتر ضایع شده بود نسختی چند و کتابی چند یافتند و بدان شادمانگی نمودند. (تاریخ بیهقی چ غن...
-
ناطق
لغتنامه دهخدا
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) گل محمدخان مکرانی . به روایت مؤلف شمع انجمن از دیار خود به هندوستان مهاجرت کرده و در لکهنو اقامت گزیده و به سال 1264 هَ . ق . درگذشته است . او راست :ناطق ابنای روزگار کرندخود بنه گوش بر فسانه ٔ خویش . *به دل مرده نبخشید حیات آب ...
-
نهب
لغتنامه دهخدا
نهب . [ ن َ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || هرچه به غارت آورده شود. (منتهی الارب ). آنچه به غارت بیارند. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). غارتی . منهوب . (یادداشت مؤلف ). ج ، ن...
-
یغمایی
لغتنامه دهخدا
یغمایی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یغما که شهری است از ترکستان . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || اهل یغما. از مردم یغما. (یادداشت مؤلف ). || متعلق به یغما. که از شهر یغما باشد. (یادداشت مؤلف ). || کنایه از زیباروی و خوش اندام . (از یادداش...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن مختار الواسطی النحوی العدل . مکنی به ابوعلی . برادرزاده ٔ ابوالفتح محمدبن محمدبن جعفربن مختار نحوی . وفات وی پس از سال 500 هَ . ق . بود و او را بواسط بازماندگان است . وی نحو از ابوغالب بن بشران فرا گرفت . و م...
-
مصادره
لغتنامه دهخدا
مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و...