کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غات
/qāt/
معنی
در بازی نرد، گریخت.
〈 غات شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] در بازی نرد، گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر، یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن میرود به مهرۀ دیگر جفت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غات
لغتنامه دهخدا
غات . (اِخ ) رات . مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبه ٔ مرکز قضائی است در طرابلس غرب در 395 هزارگزی جنوب غربی مرزوق که مرکز لوای سنجاق ولایت فزان است . و در 582 هزارگزی جنوب غدامس در 24 درجه و 37 دقیقه ٔ عرض شمالی و هفت درجه و 57 دقیقه و 30 ثانیه ٔ ط...
-
غات
لغتنامه دهخدا
غات . (اِخ ) سلسله ای از کوههای هند که اوائل دشت دکن را در ساحل بحر عمان (غات غربی ) و در ساحل خلیج بنگاله (غات شرقی ) را تشکیل میدهد.
-
غات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [؟] qāt در بازی نرد، گریخت.〈 غات شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] در بازی نرد، گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر، یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن میرود به مهرۀ دیگر جفت کردن.
-
واژههای مشابه
-
غات شدن
لغتنامه دهخدا
غات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در بازی نرد: غات شد؛ یعنی یک مهره که فرد است بمهره های جفت متصل گشت ، یا مهره ٔ فردی که در خانه های حریف است داخل مهره های جفت طرف دیگر گردید. و گمان میرود این کلمه هم ریشه ٔ غاتی باشد که در تداول لهجه های ...
-
واژههای همآوا
-
غاط
لغتنامه دهخدا
غاط. (ع اِ)گروه . || زمین پست فراخ . (منتهی الارب ).
-
قات
لغتنامه دهخدا
قات . (اِ) گیاهی است که در مشرق آفریقا میروید. برگهای باطراوت آن دارای بوی خوشی است .و محتوی ماده ٔ مخدّر میباشد. (الموسوعة العربیه ).
-
قعط
لغتنامه دهخدا
قعط. [ ق َ ] (ع اِ) گوسپندان بسیار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قعط
لغتنامه دهخدا
قعط. [ ق َ ] (ع اِمص ) بستن و تنگ کردن . || عمامه بستن . || سخت تنگ گرفتن بر غریم . || بددل شدن . (منتهی الارب ). || ضبط و نگاه داشتن . (اقرب الموارد). || فروتن و خوار گردیدن . (منتهی الارب ). || خشم گرفتن . || سخت بانگ و فریاد کردن . || سخت راندن ست...
-
قعط
لغتنامه دهخدا
قعط. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) ذلیل و زبون و خوار شدن . (اقرب الموارد).
-
قاط
لغتنامه دهخدا
قاط. [ قاطط ] (ع ص ) نرخ گران .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال وردنا ارضاً قاطاً ای غالیاً سعرها؛ وارد شدیم در زمینی که گران بود نرخهای آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
گات
لغتنامه دهخدا
گات . غات . رجوع به غات شود.
-
gabbled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاببلد، ناشمرده حرف زدن، غات غات کردن، وراجی کردن