کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غابة
معنی
جنگل , بيشه , تبديل به جنگل کردن , درختکاري کردن , زمين جنگلي , درختستان
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) رودی است در مدینة. (نخبة الدهر دمشقی ).
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). و در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ذیل بحرین آرد: و شهرستان آن [بحرین ] را [هجر] گفته اند، اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آن را بالحسا و ازر والاره و فروق و بینونة و سابون و دارین و غابة از م...
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز.
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (ع اِ) زمین پست هموار. || گروه مردمان . || نیزه ٔ دراز یا نیزه ٔ لرزان . || بیشه ٔ درختان انبوه و درهم پیچیده ، یقال : لیث غابة. ج ، غاب و غابات . اَجَمه . مرغزار. نیزار.نیستان . (منتهی الارب ). و در معجم البلدان آرد، هوازنی گفته است : ...
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ غاب ْ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غاب ّ؛ شتران که به غب ّ (یک روز در میان ) آب خورند. ج ، غواب ّ. (آنندراج ): ابل ٌ غابة؛ شترانی که روزی آب خورند و روزی نه . (مهذب الاسماء). ج ، غواب ّ و غابات . (اقرب الموارد).
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ب َ ] (اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه ٔ شام که اموالی از اهل مدینه در آن است و این همان موضع است که در حدیث سباق آمده است ... و در خبر ترکه ٔ زبیر آمده است که او غابة را به ی...
-
غابة
دیکشنری عربی به فارسی
جنگل , بيشه , تبديل به جنگل کردن , درختکاري کردن , زمين جنگلي , درختستان
-
واژههای مشابه
-
غابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) [ ع . غابة ] (اِ.) 1 - زمین پست و هموار 2 - نیزة دراز. 3 - بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده . ج . غاب و غابات .
-
غابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غابَة، جمع: غابّ و غابات] [قدیمی] qābe ۱. بیشه؛ نیستان؛ نیزار.۲. گروه مردم.۳. نیزۀ دراز.
-
غزوه ٔ غابة
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ غابة. [ غ َزْ وَ ی ِ ب َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ ذی قَرَد. رجوع به ذی قرد و غابة شود.
-
واژههای همآوا
-
غابط
لغتنامه دهخدا
غابط. [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غبطة. آرزومند به حال کسی بی زوال آن از وی . رشک برنده . (منتهی الارب ). ج ، غُبُط. (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد آرد: الغابط؛ الحاسد و الذی یتمنی نعمة علی ان لا تتحول عن صاحبها فان تمنی عین ماله و نعمته فهو الحسد...
-
قابة
لغتنامه دهخدا
قابة. [ ب ب َ ] (ع اِ) تندر یا آواز آن و قطره ٔ باران . (منتهی الارب ): ما اصابتنا العام قابة. (مهذب الاسماء).
-
قابة
لغتنامه دهخدا
قابة. [ ب َ ] (ع اِ) چوزه و تخم مرغ . (ناظم الاطباء).