کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاب
/qāb/
معنی
۱. بیهوده و یاوه: ◻︎ تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب.(رودکی: ۵۲۰)، ◻︎ زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب (ناصرخسرو: ۱۸۸).
۲. خراب و ضایع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (اِخ ) جایگاهی در نجد. (مراصد الاطلاع ).
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (اِخ ) جایگاهی در یمن . (معجم البلدان ).
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (ص ) سخن بیهوده و یاوه و هرزه و هذیان . حدیث و سخن بیهوده و لاطائل و ترهات . فضولی بیهوده و یافه . (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی نخجوانی ).- حدیث غاب ؛ مجازاً مبتذل : تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب تا کی فضول گوئی و آری حدیث غاب ... رودکی .مردمان از...
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (ع اِ) ج ِ غابة. جنگل .بیشه ٔ شیر. (مهذب الاسماء) (دهار). بیشه و نیستان . (برهان ). بیشه ها، خصوصاً بیشه هائی که در آن شیر ماند و این جمع غابة است . (غیاث بنقل از منتخب و صراح ).- شیر غاب ؛ کنایه از مرد شجاع . لیث الغاب ، یضرب مثلاً للشجاع الذ...
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . [ غا ب ب ] (ع ص ) شب مانده . از شب پیش مانده . بَیّوت . بیات (گوشت ، نان ). شب بر او گشته . گوشت یا نان یکشبه . (آنندراج ). لحم غاب ؛ گوشتی شب گذشته . (مهذب الاسماء). گوشت شب مانده . گوشت بیات . گوشت شب درگذشته . (بحر الجواهر). گوشت یکشبه ، و ک...
-
غاب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) سخن بیهوده ، هذیان .
-
غاب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جِ غابه ؛ بیشه ها، نیستان ها.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qāb ۱. بیهوده و یاوه: ◻︎ تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب.(رودکی: ۵۲۰)، ◻︎ زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب (ناصرخسرو: ۱۸۸).۲. خراب و ضایع.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غابّ] [قدیمی] qāb ۱. گوشت شبمانده؛ گوشت گندیده.۲. غذای پسمانده.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غابّ، جمعِ غابَة] [قدیمی] qāb = غابه
-
واژههای مشابه
-
غاب کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) خراب کردن .
-
واژههای همآوا
-
قاب
واژگان مترادف و متضاد
۱. چارچوب، چهارچوب، کادر ۲. دوری، سینی، طبق ۳. قاپ، کعب ۴. جلد، غلاف، محفظه ۵. اندازه، مقدار
-
قاب
فرهنگ واژههای سره
چارچوب