کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیکان
لغتنامه دهخدا
عیکان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) دوش جنبان رفتن . (از منتهی الارب ). در حال حرکت دادن دو منکب ، راه رفتن . (از اقرب الموارد).
-
عیکان
لغتنامه دهخدا
عیکان . [ ع َی ْ ی َ ] (اِخ ) بمعنی عیکتان است . (از منتهی الارب ).نام دو کوه است در شعر عجیر سلولی ، و گویند با عیکتان یکسان است . رجوع به معجم البلدان و عیکتان شود.
-
جستوجو در متن
-
عیکتان
لغتنامه دهخدا
عیکتان . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) نام دو کوه ، و آنها را عیکان ، بدون تاء نیز گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در دیاربجیلة. (از تاج العروس ). موضعی است . (از اقرب الموارد). نام جایگاهی است در شعر تأبط شرا، و آن با عیکان یکسان است . رجوع به معج...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...