کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیول
لغتنامه دهخدا
عیول . [ ع َ ] (ع مص ) رفتن وگشتن و دور زدن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). عُیول . عَیل . رجوع به عیول و عیل شود. || (اِمص ) فقر و تنگدستی و مسکینی . (ناظم الاطباء).
-
عیول
لغتنامه دهخدا
عیول . [ ع ُ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فقیر شدن . (از اقرب الموارد). عَیل . عَیلة. مَعیل . رجوع به عیل وعیلة و معیل شود. || رفتن . (از منتهی الارب ). رفتن و گشتن و دور زدن . (از اقرب الموارد). ...
-
واژههای همآوا
-
ای ول
واژهنامه آزاد
وَ - آفرین در زبان عامیانه
-
ایول
واژهنامه آزاد
آفرین
-
جستوجو در متن
-
عیلة
لغتنامه دهخدا
عیلة. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیل . عُیول . مَعیل . رجوع به عیل و عیول و معیل شود.
-
عیل
لغتنامه دهخدا
عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. عُیول . مَعیل . رجوع به عیلة و عیول و معیل شود. || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . (از منتهی الار...
-
معیل
لغتنامه دهخدا
معیل . [ م َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . عَیل . عَیلَة. عُیول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . عَیل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عاجز گردانیدن . (آنندراج ). و رجوع ...
-
درویش شدن
لغتنامه دهخدا
درویش شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسکین شدن . بی چیز گشتن . نادار شدن . فقیرشدن . بی نوا گشتن . ابلاط. ارماد. ارمال . ازهاد. اصرام . اصفار. (تاج المصادر بیهقی ). اعالة. (دهار). اعدام . (از منتهی الارب ). اعسار. (دهار). اعواز. (تاج المصادر بیهقی ...
-
درویشی
لغتنامه دهخدا
درویشی . [دَرْ ] (حامص ) درویش بودن . صفت درویش . فقر. فاقه . حاجت . بی چیزی . فیلوزوفی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناداشت . نیاز. دست تنگی . مفلسی و تنگدستی . (ناظم الاطباء). ابوالحرمان . ابومتربة. (یادداشت مرحوم دهخدا). افتقار. املاق . (منتهی الارب )....
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...