کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیهمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیهمی
لغتنامه دهخدا
عیهمی . [ ع َ هََ می ی ] (ع ص نسبی ) سطبر درازقد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درازقد
لغتنامه دهخدا
درازقد. [ دِ ق َ ] (ص مرکب ) که قدی دراز دارد. طویل القد. درازقامت . بلندبالا. بلنداندام : آنچه کوتاه جامه شد جسدش کردم از نظم خود درازقدش . نظامی .عَشَنَّق ؛سبک و کم گوشت درازقد. (از منتهی الارب ). عَیْهَمی ّ؛ سطبر درازقد. (منتهی الارب ).