کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیهل
لغتنامه دهخدا
عیهل . [ ع َ هََ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یا ناقه ٔ برگزیده ٔ استواراندام توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناقه ٔ نجیب و شدید. (از اقرب الموارد). و گاهی بضرورت شعر آن را...
-
جستوجو در متن
-
عیهال
لغتنامه دهخدا
عیهال . [ ع َ] (ع ص ) شتر ماده ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَیهَل . عَیهول . رجوع به عیهل و عیهول شود. || ناقه ٔ برگزیده ٔ استواراندام . (منتهی الارب ). ناقه ٔ نجیب و شدید. (از اقرب الموارد). عیهل . عیهول . رجوع به عی...
-
عیهول
لغتنامه دهخدا
عیهول . [ ع َ ] (ع ص )بمعنی عَیهل است . (منتهی الارب ). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عَیهَل شود. || شتر نر تیزرو برگزیده . (منتهی الارب ).
-
عیهلة
لغتنامه دهخدا
عیهلة. [ ع َ هََ ل َ ] (ع ص ) زن چست و سبک که یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گنده پیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن پیر. (ناظم الاطباء). عجوز. (اقرب الموارد). || ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء) (از...
-
برقة
لغتنامه دهخدا
برقة. [ ب َ ق َ / ب ُ ق َ ] (اِخ ) نام مواضع بسیار است در دیار عرب و از آنجمله است :برقة احجار. برقة احدب . برقة احزم . برقة احواز.برقة احوال . برقة ارمام . برقة اروی . برقة اطلم . برقة اعیار. برقة اقعی . برقةالاثماد. برقةالاجاول . برقةالاجداد. برقةا...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...
-
باد
لغتنامه دهخدا
باد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب . سُمَهی . سمهاء. واد: مُشتَکِره ؛ باد سخت .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سَیهَک ، سَهوک...