کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عینکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عینکی
/'eynaki/
معنی
کسی که عینک به چشم میزند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bespectacled, spectacled
-
جستوجوی دقیق
-
عینکی
لغتنامه دهخدا
عینکی . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به عینک . آنکه عینک به چشم زند. کسی که عادت به عینک زدن دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.- مار عینکی ؛ نوعی مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف است که در موقع خشم ناحیه ٔ گردن خود را پهن میکند...
-
عینکی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - آن که عینک به چشم می زند. 2 - آن که عادت به استفاده از عینک دارد.
-
عینکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به عینک) [عربی. فارسی] 'eynaki کسی که عینک به چشم میزند.
-
واژههای مشابه
-
phocoena dioptrica
خوک دریایی عینکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ خوکدریائیان و راستۀ آببازسانان با بدن سیاه و شکم خاکستری روشن که در اطراف چشمهایش حلقههایی سیاه شبیه به عینک وجود دارد
-
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
دیکشنری فارسی به عربی
نظارات واقية
-
جستوجو در متن
-
کفچه (مار)
لهجه و گویش تهرانی
مار عینکی
-
cobra
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبرا، مار کبری، مار عینکی، کفچه مار
-
کبرا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ ع . ] (اِ.) نوعی مار سمّی از تیرة کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی .
-
نظارات واقية
دیکشنری عربی به فارسی
عينک ايمني , عينکي که اطرافش پوشيده شده وبراي محافظت چشم بکار ميرود , عينک حفاظ دار
-
کبرا
لغتنامه دهخدا
کبرا. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام قسمی مار زهرآگین که در نواحی گرم افریقا و آسیا زندگی می کند. این مار که معمولا کبرا یا مار عینکی نامیده میشود از وحشتناکترین مارهای زهرآگین است . (از لاروس ). گونه ای مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف که در موقع...
-
عینک
لغتنامه دهخدا
عینک . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (اِ مرکب ) چیزی بود که از بلور و شیشه سازند و پیش چشم گذارند. (آنندراج ). آلت ابصار که از قطعه های بلور محدب و یا مقعر ساخته شده بنحوی که مرئیات دوررا به اعانت آن بخوبی میتوان تشخیص داد. (ناظم الاطباء). آلتی مرکب از قطعات بلو...
-
تارتاگلیا
لغتنامه دهخدا
تارتاگلیا. (اِ) صورت ظاهری که بازی کنندگان کمدی ایتالیائی بخود دهند. منشاء آن از ناپل است . بکاربرنده ٔ آن نوکری است پرچانه ، با گفتاری تند و نامفهوم ، دائماً در خشم ، چاق و چله ، خودستا و ترسو، تنگ نظر و دارای عینکی درشت برنگ آبی . این نمونه در کشور...
-
کفچه مار
لغتنامه دهخدا
کفچه مار. [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) قسمی مار. (از فرهنگ رشیدی ). در اصطلاح جانورشناسی یکی از اقسام ماران سمی خطرناک که دارای زهری کشنده است و از گروه پروتروگلیف میباشد در سطح قدامی دندانهای جلو آرواره ٔ بالایی این مار شیاری است که تا نوک دندان ادا...